کلمه جو
صفحه اصلی

glorify


معنی : ستودن، ستایش کردن، علم کردن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، تکریم کردن، مشهور کردن، بر جسته کردن، جلال دادن
معانی دیگر : (خدا را) ستایش کردن، حمد و نیایش کردن، بهتر و بیشتر از آنچه هست وانمود کردن، گزافه گویی کردن، لاف زدن، قرین افتخار کردن، تمجید کردن، آفرندیدن

انگلیسی به فارسی

جلال دادن، تجلیل کردن، تکریم کردن، تعریف کردن(از)، ستودن، ستایش کردن


شکوه دادن، جلال دادن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، ستودن، تکریم کردن، ستایش کردن، مشهور کردن، علم کردن، بر جسته کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: glorifies, glorifying, glorified
مشتقات: glorifier (n.)
(1) تعریف: to give great praise, honor, or glory to, esp. in worship; exalt; extol.
مترادف: apotheosize, exalt, extol
متضاد: discredit
مشابه: adore, bless, carol, consecrate, deify, emblazon, enthrone, honor, idolize, praise, revere, venerate, worship

- That hymn glorifies God.
[ترجمه ترگمان] این سرود را با شکوه است
[ترجمه گوگل] این شعر خدا را ستایش می کند

(2) تعریف: to cause to appear more praiseworthy, significant, or splendid than is actually the case.
مترادف: glamorize, magnify
مشابه: aggrandize, deify, exaggerate, idealize, idolize, romanticize

- In his autobiography, he glorified his college years.
[ترجمه ترگمان] در زندگی خودش، سال های سال تحصیلی خود را بزرگ کرده بود
[ترجمه گوگل] او در زندگینامه خود، سال های کالج خود را تحسین کرد

(3) تعریف: to cause to be or become glorious.
مشابه: celebrate, dignify, elevate, lift, magnify, raise

• praise; worship; admire, venerate
if you glorify someone or something, you praise them or make them seem more important than they really are.

مترادف و متضاد

Antonyms: castigate, condemn, criticize, debase, degrade


adore, idolize


ستودن (فعل)
eulogize, praise, worship, adore, commend, extol, glorify, glory

ستایش کردن (فعل)
eulogize, praise, worship, adore, commend, glorify, pay tribute, laud

علم کردن (فعل)
praise, glorify, fame, apotheosize, exalt, celebrate, laud

تجلیل کردن (فعل)
glorify, exalt, celebrate, ennoble

تعریف کردن از (فعل)
glorify, compliment

تکریم کردن (فعل)
glorify, dignify, venerate

مشهور کردن (فعل)
glorify, fame, distinguish

بر جسته کردن (فعل)
glorify, emboss, indent, signalize

جلال دادن (فعل)
glorify

praise


Synonyms: acclaim, bless, boost, build up, celebrate, commend, cry up, eulogize, exalt, extol, hike, honor, hymn, laud, lionize, magnify, panegyrize, put on a pedestal, put up, sing the praises of


Synonyms: adorn, aggrandize, apotheosize, augment, beatify, bless, canonize, deify, dignify, distinguish, elevate, enhance, ennoble, enshrine, erect, exalt, halo, honor, illuminate, immortalize, lift up, magnify, pay homage to, raise, revere, sanctify, transfigure, uprear, venerate, worship


Antonyms: humiliate, lower, mock, shame


جملات نمونه

1. They sing hymns to glorify God.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای تجلیل از خداوند، سروده ای مذهبی می خوانند
[ترجمه گوگل]آنها شعار می خوانند تا خدا را ستایش کنند

2. A statue was erected to glorify the country's national heroes.
[ترجمه ترگمان]مجسمه برای تجلیل از قهرمانان ملی کشور ساخته شده است
[ترجمه گوگل]مجسمه ای برای قهرمانان ملی کشور افتتاح شد

3. The Romans built these monuments to glorify their illustrious ancestors.
[ترجمه ترگمان]رومیان این مجسمه ها را ساختند تا اجداد برجسته خود را تجلیل کنند
[ترجمه گوگل]رومیان این آثار را به نمایش گذاشتند تا اجداد برجسته خود را تحسین کنند

4. They glorify it: it's so sad that it's beautiful.
[ترجمه ترگمان]آن ها آن را ستایش می کنند؛ خیلی ناراحت کننده است که زیبا است
[ترجمه گوگل]آنها آن را تحسین می کنند: خیلی غم انگیز است که زیبا است

5. The book is a vain attempt to glorify the name of one of the worst dictators in modern history.
[ترجمه ترگمان]این کتاب تلاشی بی هوده برای تجلیل از نام یکی از بدترین دیکتاتورهای تاریخ نوین است
[ترجمه گوگل]این کتاب تلاشی بیهوده برای نامگذاری یکی از بدترین دیکتاتورها در تاریخ مدرن است

6. We do not wish to glorify people who are not leading decent lives.
[ترجمه ترگمان]ما نمی خواهیم مردم را تجلیل کنیم که زندگی آبرومندی داشته باشند
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم افرادی را پرورش دهیم که زندگی مناسبی را انجام نمی دهند

7. Most dictionaries define praise by giving synonyms like glorify, extol, commend, magnify, which is not really very helpful.
[ترجمه ترگمان]اغلب دیکشنری های تعریف را تعریف می کنند و مترادف با شکوه، extol، commend، تحسین می کنند، که واقعا مفید نیست
[ترجمه گوگل]اکثر لغت نامه ها را با دادن مترادف هایی مانند جلال، بی ادبی، قدردانی، بزرگنمایی، که واقعا بسیار مفید نیست، تعریف می کنند

8. Some texts heighten irrational thinking and glorify upper-caste Hindu symbols.
[ترجمه ترگمان]برخی از متون بیانگر تفکر غیرمنطقی و نمادهای فرهنگی طبقه بالا هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از متون، تفکر غیر منطقی را افزایش می دهند و علامت های هندو در بالای کست را تحسین می کنند

9. The gift was designed to glorify the empire and the giver.
[ترجمه ترگمان]این هدیه برای تجلیل از امپراطوری و دهنده گان طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]این هدیه برای امپراطوری و تسخیر کننده طراحی شد

10. With its tendency to glorify brute force it outrages moral standards and inflames the passions.
[ترجمه ترگمان]با تمایل خود به تجلیل از توسل به زور اخلاقی، اصول اخلاقی را outrages و احساسات را بر می انگیزند
[ترجمه گوگل]با تمایل خود به تحسین نیروی بی رحم، استانداردهای اخلاقی را خشمگین می کند و احساسات را تحریک می کند

11. The national anthem continues to glorify the same native land of brave forefathers and heroic exploits.
[ترجمه ترگمان]سرود ملی به تجلیل از همان سرزمین بومی از نیاکان شجاع و exploits قهرمانانه ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]سرود ملی همچنان به همان سرزمین مادری پدران شجاع و سوء استفاده های قهرمانانه تسلیم می شود

12. It is one of several comedias lacrimosas which glorify middle-class life by presenting the interaction between this class and the nobility.
[ترجمه ترگمان]این یکی از چندین lacrimosas است که زندگی طبقه متوسط را با ارایه تعامل بین این طبقه و طبقه اشراف تعریف می کند
[ترجمه گوگل]این یکی از چند کمدی است که از طریق ارائه تعامل میان این طبقه و اشراف، زندگی طبقه متوسط ​​را تحسین می کند

13. Movies that glorify violence may be responsible for some of the rise in crime.
[ترجمه ترگمان]فیلم ها که خشونت را تجلیل می کنند ممکن است مسئول برخی از افزایش جرائم باشند
[ترجمه گوگل]فیلم هایی که خشونت را تحسین می کنند ممکن است مسئول افزایش برخی جنایات باشد

14. The Bond films glorify the sometimes chauvinistic persona of Bond.
[ترجمه ترگمان]لایه های باند، گاهی شخصیت ملی فرد باند را تعریف می کنند
[ترجمه گوگل]فیلم های بوند از شخصیت های گوناگون شوهانی بوند می شکند

15. Wolf Solent (9 glorify nature; Theodore Francis Powys (875-95, who lived reclusively and wrote allegorical novels, such as.
[ترجمه ترگمان]ولف Solent (۹)طبیعت تمجید آمیز، تئودور فرانسیس بیکن (۸۷۵ - ۹۵)که در reclusively زندگی می کرد و رمان های allegorical مانند
[ترجمه گوگل]گرگ سلطان (9 طبیعت را تزیین می کند؛ تئودور فرانسیس پوویس (875-95)، که به طور مجرد زندگی می کرد و رمان های طلایی را می نوشت، مانند

They glorified God and served mankind.

آنان خدا را حمد و نیایش کردند و به خدمت خلق پرداختند.


He glorified his own past.

او گذشته‌ی خود را مهم جلوه می‌داد.


پیشنهاد کاربران

ستایش کردن. ستودن
خوب و مثبت جلوه دادن ( اغلب منفی )

Glorify /// تجلیل کردن
Glorious /// مجلل

بزرگ جلوه دادن


کلمات دیگر: