معنی : بر انداختن، قلع کردن، از ریشه در اوردن
معانی دیگر : از ریشه کندن، بن کن کردن، ریشه کن کردن، بیخکن کردن
قلع کردن، از ریشه در آوردن
تکه تکه کردن، قلع کردن، از ریشه در اوردن، بر انداختن
Hitler tried to deracinate the Jews from Europe.
هیتلر کوشید یهودیان را از اروپا ریشهکن کند.