کلمه جو
صفحه اصلی

field mouse


معنی : موش صحرایی
معانی دیگر : موش صحرایی

انگلیسی به فارسی

موش صحرایی


انگلیسی به انگلیسی

• wild mouse, mouse that lives in fields
wild mouse, mouse that lives in fields
a fieldmouse is a mouse with a long tail that lives in fields and woods.

مترادف و متضاد

موش صحرایی (اسم)
rat, field mouse, gerbil, vole

جملات نمونه

1. The field mouse: Made Thumbelina an unwilling guest.
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی: از یک مهمان بی میل ساخته شده است
[ترجمه گوگل]ماوس زمینه: ساخته شده Thumbelina مهمان ناخواسته

2. In the meantime, the field mouse prepared Thumbelina for her marriage to the mole.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، موش صحرایی برای ازدواج با خبرچین آماده شد
[ترجمه گوگل]در عین حال، موش صحرایی Thumbelina را برای ازدواجش با مول تهیه کرد

3. The bedding was shredded by field mice.
[ترجمه ترگمان]رختخواب با موش صحرایی خرد شده بود
[ترجمه گوگل]ملافه ها توسط موش های صحرایی تکه تکه شدند

4. Field Mouse kept simple notes on all his operations.
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی یادداشت های ساده ای را در تمام عملیات خود داشت
[ترجمه گوگل]موش صحرایی تمام عملیات خود را حفظ کرد

5. Field Mouse used to come into Toumachuang at night to see the wives of these men.
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی در شب برای دیدن همسران این مردان به Toumachuang می آمد
[ترجمه گوگل]موش صحرایی در شب به Toumachuang می آید برای دیدن همسران این مردان

6. There's a field mouse and a mouse. They're very good friend.
[ترجمه ترگمان]یک موش صحرایی و یک موش وجود دارد آن ها دوست بسیار خوبی هستند
[ترجمه گوگل]یک موش و موش وجود دارد آنها دوست بسیار خوبی هستند

7. This Is Field Mouse. Sorry about that, Early Bird. The kettle was just boiling.
[ترجمه ترگمان]این موش صحرایی است از این بابت متاسفم، پرنده اولیه اب در حال جوشیدن بود
[ترجمه گوگل]این ماوس درست است با عرض پوزش در مورد آن، Early Bird کتری فقط جوش بود

8. Field Mouse had then come into the village and begun the land reform.
[ترجمه ترگمان]سپس موش صحرایی وارد دهکده شد و شروع به اصلاح ارضی کرد
[ترجمه گوگل]موش صحرایی پس از آن به روستا آمد و اصلاحات ارضی را آغاز کرد

9. The Field Mouse was not averse to meeting Mali, but he was afraid of a trap.
[ترجمه ترگمان]مجله موش صحرایی از دیدن مالی بدش نیامده بود، اما از یک تله می ترسید
[ترجمه گوگل]موش صحرایی برای ملاقات ملاقات نکرد، اما از تله می ترسید

10. Come In, Field Mouse. This Is Early Bird, starting to get just a little grouchy.
[ترجمه ترگمان]بیا تو مجله موش صحرایی این پرنده اولیه است که شروع به غر غر کردن می کند
[ترجمه گوگل]بیا داخل، ماوس درست این پرنده اولیه است، شروع به گرفتن کمی جالب است

11. Besides being a propagandist, the Field Mouse was also a literary man of sorts.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر یک تبلیغات چی، مجله موش صحرایی نیز یک مرد ادبی از نوع بود
[ترجمه گوگل]علاوه بر اینکه یک تبلیغگر بود، موش صحرایی نیز نوعی ادبیات بود

12. Herb field mouse (Apodemus uralensis) was removed from plague hosts.
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی هرب (Apodemus uralensis)از میزبان های طاعون برداشته شد
[ترجمه گوگل]موش صحرایی گیاهی (Apodemus uralensis) از میزبانان طاعون حذف شد

13. Field Mouse accepted the praise but remained aloof.
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی تقدیر را پذیرفت ولی از آن کناره گرفت
[ترجمه گوگل]موش صحرایی ستایش را پذیرفت اما باقی ماند

14. The Field Mouse immediately enlisted as a militiaman and stood sentry duty outside the dirt walls.
[ترجمه ترگمان]موش به سرعت به عنوان سرباز دفاع محلی داوطلب شد و در بیرون دیوارها نگهبانی ایستاد
[ترجمه گوگل]موش صحرایی بلافاصله به عنوان یک مهاجم انتخاب شد و در خارج از دیوارهای خاک، وظیفه نگهبان را بر عهده داشت


کلمات دیگر: