کلمه جو
صفحه اصلی

glancing


معنی : زود گذر، اجمالی
معانی دیگر : (در مورد شمشیر و گلوله و غیره) به طور غیرعمود به چیزی خوردن و کمانه کردن یا منحرف شدن، وابسته به اصابت به چیزی و منحرف شدن

انگلیسی به فارسی

اجمالی، زود گذر


نگاه کردن، زود گذر، اجمالی


انگلیسی به انگلیسی

• a glancing blow hits something at an angle rather than from directly in front or behind.

مترادف و متضاد

زود گذر (صفت)
light, fugacious, fleet, unstable, transitory, frail, fugitive, ephemeral, horary, caducous, glancing, transient, momentary, temporary, fungous, passing, perishable, shadowy, sweepy

اجمالی (صفت)
glancing, curt

جملات نمونه

1. a glancing sword-blow to his shoulder
ضربه ی شمشیر که به شانه اش خورد و منحرف شد

2. Glancing to door, he signed that he was ready to leave.
[ترجمه somebody] در حال نگاه کردن به در او اشاره کرد که آماده ی رفتن است.
[ترجمه ترگمان]به در نظر افکند و امضا کرد که آماده رفتن است
[ترجمه گوگل]به دنبال درب، او امضا کرد که او آماده ترک است

3. He listened with an absent air and kept glancing at the door.
[ترجمه ترگمان]او بدون اینکه چیزی بگوید گوش فرا داد و به در نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با یک هوا خالی گوش کرد و در درون نگاه کرد

4. Glancing down the list of runners, I noticed a familiar name.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به فهرست دوندگان انداختم و یک اسم آشنا پیدا کردم
[ترجمه گوگل]با نگاه کردن به فهرست دونده ها، یک نام آشنا را متوجه شدم

5. 'You looked very well this morning,' she added, glancing sidelong at him.
[ترجمه ترگمان]و از گوشه چشم نگاهی به او انداخت و افزود: امروز صبح خیلی خوب به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]امروز صبح خیلی خوب به نظر می رسید، لبخند زد و به سمت او نگاه کرد

6. Jack caught him a glancing blow on the jaw.
[ترجمه ترگمان]جک ضربه ای به آرواره او زد و گفت:
[ترجمه گوگل]جک او را یک ضربه دقیق به فک گرفت

7. She kept glancing towards the telephone.
[ترجمه ترگمان]او به طرف تلفن نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او به سمت تلفن نگاه کرد

8. The car struck him a glancing blow on the forehead.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ضربه ای به پیشانی او زد
[ترجمه گوگل]این ماشین ضربه ای از چشم را در پیشانی او گذاشت

9. Glancing up at Rick's face, she felt her heart miss a beat.
[ترجمه ترگمان]به صورت ریک نگاهی انداخت و احساس کرد قلبش از ضربه زدن تنگ شده است
[ترجمه گوگل]نگاهی به چهره ریچ، او احساس کرد که قلب او دلمشغولی دارد

10. Glancing at the watch, she told him the time.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به ساعت انداخت و زمان را برای او تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او به تماشای ساعت نگاه کرد، او به او گفت زمان

11. I thought I heard someone following me, and glancing round, I caught sight of a dark figure in the shadows.
[ترجمه ترگمان]فکر کردم صدای کسی را می شنوم که دنبالم می کند، و به اطراف نگاه می کنم، چشمم به یک هیکل تیره در سایه افتاد
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که من شنیدم کسی که دنبال من می آید، و نگاه کردن به دور، دیدم یک تصویر تاریک در سایه ها

12. She clasped her hands, and glancing upward, seemed to implore divine assistance.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را به هم گره کرد و به بالا نگاه کرد، گویی از کمک های الهی تمنا می کرد
[ترجمه گوگل]او دستهایش را محکم گرفت و به نظر می رسید که کمک های الهی را از بین می برد

13. The water is glancing in the sunlight.
[ترجمه ترگمان]آب به زیر نور خورشید نگاه می کند
[ترجمه گوگل]آب در نور خورشید درخشان است

14. He had been struck a glancing blow by the car.
[ترجمه ترگمان]ضربه ای به اتومبیل خورده بود
[ترجمه گوگل]او با یک ضربه ی دقیق توسط خودرو ضربه زده بود

15. The sun was glancing off the icy tips of gleaming rock.
[ترجمه ترگمان]خورشید از حاشیه یخی سنگ درخشان بیرون می زد
[ترجمه گوگل]خورشید از راهنمایی های یخ زده از درخشان سرازیر شد

a glancing sword-blow to his shoulder

ضربه‌ی شمشیر که به شانه‌اش خورد و منحرف شد


پیشنهاد کاربران

ورانداز کردن

مالیدن ( تصادف دو خودرو ) - برخلافِ شاخ به شاخ

Jack caught him a glancing blow on the jaw
ضربه/مشت سریع


کلمات دیگر: