1. a glancing sword-blow to his shoulder
ضربه ی شمشیر که به شانه اش خورد و منحرف شد
2. Glancing to door, he signed that he was ready to leave.
[ترجمه somebody] در حال نگاه کردن به در او اشاره کرد که آماده ی رفتن است.
[ترجمه ترگمان]به در نظر افکند و امضا کرد که آماده رفتن است
[ترجمه گوگل]به دنبال درب، او امضا کرد که او آماده ترک است
3. He listened with an absent air and kept glancing at the door.
[ترجمه ترگمان]او بدون اینکه چیزی بگوید گوش فرا داد و به در نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با یک هوا خالی گوش کرد و در درون نگاه کرد
4. Glancing down the list of runners, I noticed a familiar name.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به فهرست دوندگان انداختم و یک اسم آشنا پیدا کردم
[ترجمه گوگل]با نگاه کردن به فهرست دونده ها، یک نام آشنا را متوجه شدم
5. 'You looked very well this morning,' she added, glancing sidelong at him.
[ترجمه ترگمان]و از گوشه چشم نگاهی به او انداخت و افزود: امروز صبح خیلی خوب به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]امروز صبح خیلی خوب به نظر می رسید، لبخند زد و به سمت او نگاه کرد
6. Jack caught him a glancing blow on the jaw.
[ترجمه ترگمان]جک ضربه ای به آرواره او زد و گفت:
[ترجمه گوگل]جک او را یک ضربه دقیق به فک گرفت
7. She kept glancing towards the telephone.
[ترجمه ترگمان]او به طرف تلفن نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او به سمت تلفن نگاه کرد
8. The car struck him a glancing blow on the forehead.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ضربه ای به پیشانی او زد
[ترجمه گوگل]این ماشین ضربه ای از چشم را در پیشانی او گذاشت
9. Glancing up at Rick's face, she felt her heart miss a beat.
[ترجمه ترگمان]به صورت ریک نگاهی انداخت و احساس کرد قلبش از ضربه زدن تنگ شده است
[ترجمه گوگل]نگاهی به چهره ریچ، او احساس کرد که قلب او دلمشغولی دارد
10. Glancing at the watch, she told him the time.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به ساعت انداخت و زمان را برای او تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او به تماشای ساعت نگاه کرد، او به او گفت زمان
11. I thought I heard someone following me, and glancing round, I caught sight of a dark figure in the shadows.
[ترجمه ترگمان]فکر کردم صدای کسی را می شنوم که دنبالم می کند، و به اطراف نگاه می کنم، چشمم به یک هیکل تیره در سایه افتاد
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که من شنیدم کسی که دنبال من می آید، و نگاه کردن به دور، دیدم یک تصویر تاریک در سایه ها
12. She clasped her hands, and glancing upward, seemed to implore divine assistance.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را به هم گره کرد و به بالا نگاه کرد، گویی از کمک های الهی تمنا می کرد
[ترجمه گوگل]او دستهایش را محکم گرفت و به نظر می رسید که کمک های الهی را از بین می برد
13. The water is glancing in the sunlight.
[ترجمه ترگمان]آب به زیر نور خورشید نگاه می کند
[ترجمه گوگل]آب در نور خورشید درخشان است
14. He had been struck a glancing blow by the car.
[ترجمه ترگمان]ضربه ای به اتومبیل خورده بود
[ترجمه گوگل]او با یک ضربه ی دقیق توسط خودرو ضربه زده بود
15. The sun was glancing off the icy tips of gleaming rock.
[ترجمه ترگمان]خورشید از حاشیه یخی سنگ درخشان بیرون می زد
[ترجمه گوگل]خورشید از راهنمایی های یخ زده از درخشان سرازیر شد