1. It's not suspicious that I'm fixating. It's consistent with my personality.
[ترجمه ترگمان]این که من متمرکز هستم مشکوک نیست این با شخصیت من سازگار است
[ترجمه گوگل]مشکوک نیستم که ثابت کنم این سازگار با شخصیت من است
2. Back in London, he became fixated with his best friend's daughter.
[ترجمه ترگمان]در بازگشت به لندن، او با دختر بهترین دوستش ثابت شد
[ترجمه گوگل]او در لندن با دختر بهترین دوستش ضرب و شتم شد
3. He never used to be so fixated on losing weight.
[ترجمه ترگمان]او هرگز چنان در وزن از دست دادن وزن ثابت نشده بود
[ترجمه گوگل]او هرگز برای از دست دادن وزن نداشت
4. He is fixated on things that remind him of his childhood.
[ترجمه ترگمان]او روی چیزهایی متمرکز می شود که او را به یاد دوران کودکی می اندازد
[ترجمه گوگل]او بر روی چیزهایی است که او را از دوران کودکی خود یادآوری می کند
5. He became fixated on the piano at age after seeing one at a preschool.
[ترجمه ترگمان]او بعد از دیدن یکی از پیش دبستانی بر روی پیانو تمرکز کرد
[ترجمه گوگل]او پس از دیدن یک کودک در مهدکودک، در سن نوجوانی پیوست
6. Nor are women so fixated by visual cues, so obsessed with physical rivalry.
[ترجمه ترگمان]زنان نیز تحت تاثیر نشانه های بصری قرار دارند، بنابراین درگیر رقابت فیزیکی هستند
[ترجمه گوگل]زنان نیز با نشانه های بصری مشکل ساز نیستند، بنابراین با رقابت فیزیکی روبرو می شوند
7. Increasingly he seemed fixated on the danger that it would escalate into a world war.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسید از خطری که در جنگ جهانی ایجاد می شود تمرکز کرده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او بیشتر به خطر می افتد که به یک جنگ جهانی تبدیل می شود
8. She becomes fixated on pursuing justice at all costs.
[ترجمه ترگمان]او در پی گیری عدالت در تمام هزینه ها ثابت شده است
[ترجمه گوگل]او در هر قیمتی پیگیر عدالت می شود
9. Beware of becoming so fixated on this one position that you acquire a mental block against progressing further.
[ترجمه ترگمان]مراقب باشید که بیش از حد بر این موضع تمرکز داشته باشید که یک مانع روانی برای پیشرفت بیشتر به دست می آورید
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که در این موقعیت قرار بگیرید که بلوک ذهنی را در برابر پیشرفت بیشتر به دست آورید
10. It becomes increasingly fixated on rituals and formalities, and ever more fearful of ultimate results.
[ترجمه ترگمان]این امر به طور فزاینده ای بر آداب و رسوم و تشریفات، و از قبل از نتایج نهایی شدیدتر می شود
[ترجمه گوگل]این امر به طور فزاینده ای روی آیین ها و رسومات تأثیر می گذارد و از نتایج نهایی ترس بیشتری دارد
11. He becomes fixated on his own physical limitations and begins worshipping the male members of others.
[ترجمه ترگمان]او در محدودیت های فیزیکی خودش تمرکز کرده و شروع به ستایش از اعضای مذکر دیگران می کند
[ترجمه گوگل]او بر محدودیت های فیزیکی خود تأثیر می گذارد و شروع به پرستش اعضای مرد دیگران می کند
12. Individuals with BDD fixate on an imagined flaw in their appearance or a slight physical abnormality.
[ترجمه ترگمان]افراد با BDD ۲۰۰۷ به عیب فرضی در ظاهر خود و یا یک ناهنجاری فیزیکی جزیی واکنش نشان می دهند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به BDD بر روی یک تصور تصور در ظاهر خود و یا یک اختلال فیزیکی اندک قرار دارند
13. Lateral mass screws are traditionally used to fixate the subaxial cervical spine, while pedicle screws are used in the thoracic spine.
[ترجمه ترگمان]لایه های فیزیکی جانبی به طور سنتی از ستون فقرات گردنی subaxial استفاده می کنند، در حالی که پیچ های pedicle در ستون فقرات مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]پیچ های دسته جمعی به طور سنتی برای رفع ستون فقرات گردن رحم مورد استفاده قرار می گیرند، در حالی که پیچ های پیچ و مهره در ستون فقرات قفسه سینه استفاده می شود
14. Functions of fixate point source and model of highway - surface were provided.
[ترجمه ترگمان]وظایف منبع نقطه ای fixate و مدل سطح بزرگراه ارائه شده است
[ترجمه گوگل]توابع از نقطه نقطه ثابت و مدل بزرگراه - سطح ارائه شده است