1. Sentencing one flagitious man to death can prevent the man from committing a crime again.
[ترجمه ترگمان]محکوم کردن یک انسان به مرگ می تواند مانع از ارتکاب جرم شود
[ترجمه گوگل]محکوم کردن یک مرد مسلمان به مرگ می تواند مانع از مجازات مجدد جنایت شود
2. First, the photograph unexpectedly like this flagitious; first, the rumor will actually go so far as so under poor; first, China's females near the matter can like be unexpectedly the opening.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، این عکس به طور غیر منتظره ای شبیه این flagitious است؛ ابتدا، شایعه در واقع آنقدر تحت فقر باقی خواهد رفت؛ اول، زنان چینی در نزدیکی این موضوع می توانند به طور غیر منتظره ای افتتاح شوند
[ترجمه گوگل]اول، عکس به طور غیر منتظره مانند این flagibleous؛ اول، شایعه در واقع به همان اندازه در فقیر است؛ اول، زنان چین در نزدیکی ماده می تواند به طور غیر منتظره باز شود
3. These meetings ought not to be sanctuaries for factious and flagitious fellows.
[ترجمه ترگمان]این ملاقات ها نباید جای شکرش باقی باشد که می توانند مخصوص خودشان باشند
[ترجمه گوگل]این ملاقات ها نباید برای مزدوران حقوقی و پرچم محرمانه باشد
4. Shakespeare has molded summer Locker this greedily very successfully in "the Venetian merchant", sinister, the flagitious miser image.
[ترجمه ترگمان]شکسپیر Locker تابستانی را با حرص و ولع \"تاجر ونیزی\"، شوم، و flagitious خسیس را شکل داده است
[ترجمه گوگل]شکسپیر این قفسه تابستانه را به خوبی با موفقیت در «بازرگان ونیزی»، شومیز، تصویر بدجنس پررنگ، شکل داد
5. But pond local police station Instructor Liu told the reporters, this extermination document is he the most flagitious case which has seen since the police 20 years.
[ترجمه ترگمان]اما در پاسگاه پلیس محلی، \"لیو\" به خبرنگاران گفت: این سند نابود کننده مهم ترین موردی است که از ۲۰ سال پیش توسط پلیس دیده شده است
[ترجمه گوگل]اما لیو، مربی پلیس محلی، به خبرنگاران گفت که این سند نابودی، اوست که بیشترین پرونده است که از زمان پلیس 20 سال دیده شده است