کلمه جو
صفحه اصلی

fishmonger


معنی : ماهی فروش، فروشنده ماهی
معانی دیگر : ماهی فروش

انگلیسی به فارسی

ماهی‌فروش


fishmonger، ماهی فروش، فروشنده ماهی


انگلیسی به انگلیسی

• fish dealer, one who sells fish
a fishmonger is a shopkeeper who sells fish.

مترادف و متضاد

ماهی فروش (اسم)
fishmonger

فروشنده ماهی (اسم)
fishmonger

جملات نمونه

1. Purchase your oysters from a reputable fishmonger.
[ترجمه ترگمان]oysters رو از ماهی reputable خرید
[ترجمه گوگل]صدف های خود را از ماهی های معتبر خرید کنید

2. Don't be afraid to ask your fishmonger to fillet flat fish.
[ترجمه ترگمان]از ماهی فروش به ماهی پهن فیل نترس
[ترجمه گوگل]نگران نباشید از fishmonger خود بخواهید ماهی ماهی تخت را برگرداند

3. I got the fishmonger to skin the fish which helped save on the preparation time.
[ترجمه ترگمان]ماهی فروشی را آوردم که به ماهی که در زمان تدارک کمک می کرد کمک کند
[ترجمه گوگل]من fishmonger را به پوست ماهی که کمک به صرفه جویی در زمان آماده سازی

4. I'll ask the fishmonger if he can order three dozen oysters for me.
[ترجمه ترگمان]من از ماهی فروش می پرسم که آیا می تواند سه جین صدف برای من سفارش بدهد
[ترجمه گوگل]من می خواهم از fishmonger بپرسم اگر او می تواند سه صد آستر برای من سفارش دهد

5. Ask the fishmonger to bone the fish for you.
[ترجمه ترگمان]از ماهی فروشی بخواه که ماهی را برایت بیاورد
[ترجمه گوگل]از fishmonger بپرسید تا ماهی را برای شما استخوان کند

6. He must pay whatever the nearest fishmonger charges.
[ترجمه ترگمان]او باید به هر چیزی که از همه نزدیک تر باشد پول بدهد
[ترجمه گوگل]او باید هر گونه تقاضای نزدیک ترین ماهیان را پرداخت کند

7. The fishmonger at the top, opposite the church[Sentence dictionary], was selling this last item.
[ترجمه ترگمان]ماهی فروشی در بالا، روبروی کلیسا [ فرهنگ لغت حکم ]، این مورد آخری را می فروخت
[ترجمه گوگل]ماهیگیر در بالای صفحه، در مقابل کلیسای [Dictionary dictionary]، این آخرین مورد را فروخت

8. Gaston was a fishmonger who left evidence of his occupation on every hand he shook.
[ترجمه ترگمان]گاستون مانند ماهی فروشی بود که آثار خود را در هر دستی که تکان می خورد نشان می داد
[ترجمه گوگل]گاستون یک ماهیگیر بود که شواهدی از اشغالش را در هر دستش که تکان داد، شواهدی از خود نشان داد

9. It was an error because the fishmonger immediately started to cut a steak for her.
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه بود چون ماهی فروشی فورا شروع به بریدن گوشت برای او کرد
[ترجمه گوگل]این یک خطا بود زیرا ماهیگیران بلافاصله شروع به برش یک استیک برای او کردند

10. Pickles, Mr, King Watkins's fishmonger.
[ترجمه ترگمان]ترشی، آقا، ماهی فروش، ماهی فروشی
[ترجمه گوگل]ترشی، آقای، ماهی ماهیگیر پادشاه واتکینز

11. The fishmonger said,'sire, and see, all the fish are fresh. Won't you buy one? "
[ترجمه ترگمان]ماهی فروش می گفت: اعلیحضرتا و ببینید همه ماهی ها تازه هستند یکی بخری؟ \" \" \"
[ترجمه گوگل]ماهیگیران گفتند: 'مرسی، و همه ماهی ها تازه هستند آیا شما خریداری نمی کنید؟ '

12. She bargained with the fishmonger over the price.
[ترجمه ترگمان]با ماهی فروشی سر قیمت چانه زد
[ترجمه گوگل]او با قیمت ماهیانه با ماهیگیران مقابله کرد

13. Try to get your fishmonger to skin and gut the squid for you.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید ماهی فروشی خود را به پوست بگیرید و برای شما ماهی مرکب بخورید
[ترجمه گوگل]سعی کنید fishmonger خود را به پوست و روده ماهی مرکب برای شما

14. Many years ago several small businesses flourished, besides farming; a cobbler, fishmonger, fruiterer, village store and butcher.
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش چندین شرکت کوچک، به جز کشاورزی، a، ماهی فروشی، ماهی فروشی، فروشی و قصابی، رونق یافتند
[ترجمه گوگل]چند سال پیش چندین شرکت کوچک، علاوه بر کشاورزی، شکوفا شدند ماهیگیر، ماهیگیر، فریبرتر، فروشگاه روستا و قصابی

15. The zinc-lined drawers held lumps of ice delivered weekly by the fishmonger.
[ترجمه ترگمان]The روی هم انباشته از یخ بود که هفتگی از ماهی فروشی به فروش می رسید
[ترجمه گوگل]یخچال های روکش شده روی یخ حاوی یخچال یخ بود که توسط fishmonger بارگیری می شود


کلمات دیگر: