1. to encumber an estate with mortgages
ملکی را در گرو رهن گذاشتن
2. I don't want to encumber myself with unnecessary luggage.
[ترجمه محسن قنبری] نمیخواهم خودم را درگیر بار و بنه اضاف کنم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم با وسایل غیر ضروری دست و پا بزنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم خودم را با چمدان های غیر ضروری محکم کنم
3. Lead weights and air cylinders encumbered the divers as they walked to the shore.
[ترجمه بهرنگ خسروی] وزنه های سربی و کپسول های هوا، غواصان را در حالی که به سمت ساحل حرکت می کردند به زحمت انداخته بود.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به سوی ساحل می رفتند، وزنه های سربی و سیلندرهای هوا پر از غواصان بودند
[ترجمه گوگل]وزنه های سرب و سیلندرهای هوا هنگامی که به ساحل رفتند غواصان را غرق کردند
4. Today, thankfully, women tennis players are not encumbered with/by long, heavy skirts and high-necked blouses.
[ترجمه ترگمان]امروز، خوشبختانه، زنان تنیس زنان با دامن های بلند، دامن های بلند و پیراهن های یقه بلند، پر نشده اند
[ترجمه گوگل]امروز، خوشبختانه، بازیکنان تنیس زنان با / با دامن های بلند، دامن های سنگین و پیراهن های گردن بالا پوشانده نمی شوند
5. Red tape encumbered all our attempts at action.
[ترجمه ترگمان]نوار قرمز تمام تلاش ما در عمل بود
[ترجمه گوگل]خط قرمز همه تلاش های ما را در عمل محاصره کرد
6. He died in 187 heavily encumbered by debt.
[ترجمه ترگمان]مرد در حالی که به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود، مرد
[ترجمه گوگل]او در سال 187 درگذشت
7. Travelling is difficult when you're encumbered with two small children and a heavy suitcase.
[ترجمه ترگمان]مسافرت با دو کودک کوچک و یک چمدان سنگین مشکل است
[ترجمه گوگل]مسافرت سخت است وقتی که شما با دو بچه کوچک و چمدان سنگین روبرو می شوید
8. The frogmen were encumbered by their diving equipment.
[ترجمه ترگمان]The پر از تجهیزات غواصی خود بودند
[ترجمه گوگل]فابرگاس با تجهیزات غواصی خود روبرو شد
9. The room was encumbered with heavy furniture.
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از اسباب و اثاث سنگین بود
[ترجمه گوگل]اتاق با مبلمان سنگین محاصره شد
10. Her sentences are encumbered by modifying clauses.
[ترجمه ترگمان]جملات او برای اصلاح بند، انباشته شده اند
[ترجمه گوگل]احکام او با تغییر اصطلاحات محدود می شود
11. The business is encumbered with debt.
[ترجمه ترگمان]این کسب وکار پر از بدهی است
[ترجمه گوگل]کسب و کار با بدهی ها تنگ می شود
12. The whole process was encumbered with bureaucracy.
[ترجمه ترگمان]همه این روند مملو از تشریفات اداری بود
[ترجمه گوگل]کل پروسه با بوروکراسی روبرو شد
13. The company is encumbered with debts.
[ترجمه ترگمان]این شرکت انباشته از بدهکاری است
[ترجمه گوگل]این شرکت با بدهی های خود مقابله می کند
14. The police operation was encumbered by crowds of reporters.
[ترجمه ترگمان]عملیات پلیس مملو از جمعیت خبرنگاران بود
[ترجمه گوگل]عملیات پلیس توسط تعداد زیادی از خبرنگاران محاصره شد
15. The girl was encumbered with a suitcase and several packages.
[ترجمه ترگمان]دختر پر از چمدان و چند بسته بسته بود
[ترجمه گوگل]دختر با چمدان و چندین بسته بسته شد