1. a hefty majority
اکثریت قابل ملاحظه
2. a hefty suitcase
چمدان سنگین
3. a hefty wrestler
کشتی گیر گردن کلفت
4. i delivered a hefty blow to his chin
یک مشت جانانه به چانه ی او زدم.
5. a couple of big, hefty books
یک جفت کتاب بزرگ و سنگین
6. his answer was a hefty punch on my chin
پاسخش مشت محکمی بر چانه ام بود.
7. We have a hefty dossier on his exploits in the war.
[ترجمه ترگمان]ما یه پرونده سنگین رو در مورد شاهکارهای اون در جنگ داریم
[ترجمه گوگل]ما در مورد سوء استفاده های او در جنگ، پرونده خوبی داریم
8. The film also contains a hefty dose of comedy.
[ترجمه ترگمان]همچنین این فیلم حاوی مقدار قابل توجهی از کمدی است
[ترجمه گوگل]این فیلم همچنین شامل یک دوز کمال کمدی است
9. She was quite a hefty woman.
[ترجمه ترگمان]زن تنومندی بود
[ترجمه گوگل]او زن بسیار باهوش بود
10. Her brothers were both hefty men in their forties.
[ترجمه ترگمان]برادرانش در چهل سالگی مردان تنومند بودند
[ترجمه گوگل]برادرانش هر دو ساله بودند
11. The government received a hefty dose of bad news this week.
[ترجمه ترگمان]دولت در این هفته مقدار هنگفتی از اخبار بد دریافت کرد
[ترجمه گوگل]دولت در هفته جاری یک خبر بد بدست آورد
12. Insurance companies face hefty payouts for storm damage.
[ترجمه ترگمان]شرکت های بیمه برای خسارت طوفان با پرداخت جریمه های سنگین مواجه هستند
[ترجمه گوگل]شرکت های بیمه برای خسارات طوفان مواجه می شوند
13. He gave the door a hefty kick.
[ترجمه ترگمان]ضربه محکمی به در زد
[ترجمه گوگل]او به یک ضربه بزرگ ضربه زد
14. They sold it easily and made a hefty profit.
[ترجمه ترگمان]آن ها به راحتی آن را فروختند و سود هنگفتی به دست آوردند
[ترجمه گوگل]آنها به راحتی آن را فروختند و سود خوبی به دست آوردند
15. Don had a hefty roll of flab overhanging his waistband.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی چربی زیر کمربندش آویزان بود
[ترجمه گوگل]دون یک رول کوهی از فلپ داشت که روی کمربند او قرار داشت
16. There are hefty charges across the board for one-way rental.
[ترجمه ترگمان]هزینه سنگینی زیادی روی صفحه اجاره یه طرفه هست
[ترجمه گوگل]هزینه های سنگین در سراسر هیئت مدیره برای اجاره یک طرفه وجود دارد