کلمه جو
صفحه اصلی

derisive


معنی : استهزاء امیز
معانی دیگر : تمسخرآمیز، مسخره آمیز، استهزا آمیز

انگلیسی به فارسی

استهزا‌آمیز، مسخره‌آمیز


سرخورده، استهزاء امیز


انگلیسی به انگلیسی

• ridiculous; contemptuous; contemptible
a derisive noise, expression, or remark shows the contempt that you have for someone or something.

مترادف و متضاد

استهزاء امیز (صفت)
derisive, derisory

ridiculing


Synonyms: cheeky, cocky, contemptuous, crusty, disdainful, flip, fresh, gally, insulting, jeering, mocking, nervy, out-of-line, rude, sarcastic, sassy, scoffing, scornful, smart, smart-alecky, taunting


Antonyms: complimentary, flattering, praising, respectful


جملات نمونه

1. his derisive comments
اظهارات تمسخرآمیز او

2. There was a short, derisive laugh.
[ترجمه ترگمان]صدای خنده کوتاه و تمسخرآمیزی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک خنده کوتاه و خنده دار وجود داشت

3. He gave a snort of derisive laughter.
[ترجمه ترگمان]او خنده تمسخرآمیزی کرد
[ترجمه گوگل]او یک فریاد خنده خشن را داد

4. She gave a short, derisive laugh.
[ترجمه ترگمان]او خندید و خندید
[ترجمه گوگل]او یک خنده کوتاه و خنده دار داد

5. The minister's speech drew loud snorts of derisive laughter.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وزیر با صدای بلند خنده تمسخرآمیزی کرد
[ترجمه گوگل]سخنرانی وزیران، صدای بلند خنده ی خنده دار را برانگیخت

6. His confession was greeted with derisive hoots.
[ترجمه ترگمان]اعترافش با تمسخر از او استقبال شد
[ترجمه گوگل]اعترافات او با تکرار درهم آمیخته شد

7. Yet that brief derisive stare pierced her to her soul.
[ترجمه ترگمان]با این حال نگاه تحقیر آمیز او را تا اعماق روحش فرو برد
[ترجمه گوگل]با این حال، این خیره کننده خیره کننده کوتاه او را به روح او سوراخ کرد

8. It inspired derisive laughter and never improved my station.
[ترجمه ترگمان]این باعث خنده تمسخرآمیزی شد و هرگز پاسگاه من را بهبود نبخشید
[ترجمه گوگل]این خنده خندهدار الهام بخش بود و ایستگاه من را بهبود نیافت

9. Did they, too, intend it as derisive?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها نیز همین قصد را داشتند که او را مسخره کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها نیز قصد داشتند که آن را تحریک پذیر ببینند؟

10. Jimmy gave a quiet, derisive laugh.
[ترجمه ترگمان]جیمی خنده تمسخرآمیزی کرد و گفت:
[ترجمه گوگل]جیمی یک خنده ی خنده دار و خنده دار کرد

11. The missionaries could have laughed last, had that derisive sentiment been in them.
[ترجمه ترگمان]missionaries می توانست خندیده باشد، و این احساس derisive در آن ها نهفته بود
[ترجمه گوگل]مسیحیان می توانند آخرین بار خندیدن داشته باشند، اگر این احساسات تلخ در آنها وجود داشته باشد

12. This notion merely induced derisive laughter.
[ترجمه ترگمان]این فکر فقط خنده مسخره ای کرد
[ترجمه گوگل]این مفهوم صرفا باعث خنده خشمگین شد

13. Fenton's remark drew derisive laughs.
[ترجمه ترگمان]حرف فنتون او را مسخره کرد
[ترجمه گوگل]اظهارات فنتون خنده های خنده دار را برانگیخت

14. He flushed hotly under the derisive grins of the bulldozer drivers.
[ترجمه ترگمان]او سرخ شد و با نیش باز کننده رانندگان کامیون، سرخ شد
[ترجمه گوگل]او به شدت در معرض غم انگیز رانندگان بولدوزر قرار گرفت

15. A great derisive exhibition was held in Munich.
[ترجمه ترگمان]نمایشگاه بزرگی در مونیخ برگزار شد
[ترجمه گوگل]یک نمایشگاه عجیب و غریب در مونیخ برگزار شد

his derisive comments

اظهارات تمسخرآمیز او


پیشنهاد کاربران

نگاه عاقل اندر سفیه

تمسخرآمیز، مضحک


کلمات دیگر: