1. Hellenism no longer represented a mortal danger.
[ترجمه ترگمان]Hellenism دیگر یک خطر مرگبار را نشان نمی داد
[ترجمه گوگل]هلنیزم دیگر خطری برای مرگ نیست
2. Egypt on the eve of Islam Hellenism.
[ترجمه ترگمان]مصر در آستانه اسلام گرایی اسلامی
[ترجمه گوگل]مصر در آستانه اسلام گراییسم
3. The period of Hellenism was the first large - scale interchanges of human civilization.
[ترجمه ترگمان]دوره یونان گرایی، اولین مبادله بزرگ تمدن بشری بود
[ترجمه گوگل]دوران سلطنت هلنیسم، نخستین مبادلات گسترده در تمدن بشری بود
4. With the influence of Hellenism, Greek and Mesopotamian astronomy and astrology were introduced.
[ترجمه ترگمان]با نفوذ فرهنگ یونانی، نجوم یونانی و بین النهرین و علم احکام نجوم، آشنا شدند
[ترجمه گوگل]با نفوذ هلنیسم، نجوم و طالع بینی یونان و بین النهرین معرفی شدند
5. "Going back to Hellenism" is essentially a way of compensating the inadequacy of modern cultures by a rediscovery of original Greek wisdoms that have been concealed by traditions.
[ترجمه ترگمان]\"بازگشت به یونان گرایی\" اساسا روشی برای جبران کردن ناکافی بودن فرهنگ های معاصر به وسیله a از wisdoms یونانی اصیل است که توسط سنت پنهان شده است
[ترجمه گوگل]'بازگشت به سلسله یونانی' اساسا راهی برای جبران ناکافی فرهنگ های مدرن است که با کشف معانی اصلی یونانی که توسط سنت ها پنهان شده اند، است
6. In a chapter of the book entitled Hebraism and Hellenism he traces the roots of these views.
[ترجمه ترگمان]در فصلی از کتاب تحت عنوان \"Hebraism\" و \"گرایی گرایی\" ریشه های این نظریات را رد می کند
[ترجمه گوگل]در یک فصل از کتاب Hebraism و Hellenism او ریشه های این دیدگاه ها را می بیند
7. Yet Rome had originally been no more than just another city state on the western fringe of Hellenism.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، روم در ابتدا بیش از یک کشور شهری دیگر در حاشیه غربی یونان گرایی نبود
[ترجمه گوگل]با این حال، رم در اصل بیش از یک دولت شهری دیگر در حاشیه غربی هلنیسم نبود