معنی : خالی کردن، خون گرفتن، تهی کردن، به ته رسانیدن
معانی دیگر : تحلیل بردن، فرسودن، کاستن، ته کشیدن، کم شدن، کم توان کردن، خالی کردن (به طور کلی یا نسبی)
deplete
معنی : خالی کردن، خون گرفتن، تهی کردن، به ته رسانیدن
معانی دیگر : تحلیل بردن، فرسودن، کاستن، ته کشیدن، کم شدن، کم توان کردن، خالی کردن (به طور کلی یا نسبی)
انگلیسی به فارسی
تهی کردن، خالی کردن، به ته رسانیدن
خالی کردن، تهی کردن، به ته رسانیدن، خون گرفتن
انگلیسی به انگلیسی
• exhaust, consume, use up, empty, reduce
if you deplete something, you reduce the amount of it that is available to be used.
if you deplete something, you reduce the amount of it that is available to be used.
مترادف و متضاد
consume, exhaust supply
خالی کردن (فعل)
free, empty, hollow, purge, aspirate, unload, discharge, vent, deplete, evacuate, dump, eviscerate, vacate, disgorge
خون گرفتن (فعل)
deplete, bleed, blood, phlebotomize
تهی کردن (فعل)
purge, deplete, exhaust, strip, evacuate, eviscerate, vacate
به ته رسانیدن (فعل)
deplete
Synonyms: bankrupt, bleed, decrease, dig into, diminish, drain, draw, dry up, empty, evacuate, expend, finish, impoverish, lessen, milk, reduce, sap, spend, squander, suck dry, undermine, use up, wash up, waste, weaken
Antonyms: add, augment, expand, fill, give, increase
جملات نمونه
1. If we continue to deplete the Earth's natural resources, we will cause serious damage to the environment.
[ترجمه نرگس] خسارات جدى به زمین وارد میشه اگر ما منابع طبیعی رو تموم کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر به منابع طبیعی زمین ادامه دهیم، آسیب های جدی به محیط زیست وارد خواهیم کرد[ترجمه گوگل]اگر ما همچنان منابع طبیعی زمین را تخلیه کنیم، آسیب جدی به محیط زیست وارد می کنیم
2. Surely it is an economic nonsense to deplete the world of natural resources.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا این یک حماقت اقتصادی برای خشک کردن جهان از منابع طبیعی است
[ترجمه گوگل]مطمئنا این بی معنی اقتصادی است که جهان منابع طبیعی را تخلیه کند
[ترجمه گوگل]مطمئنا این بی معنی اقتصادی است که جهان منابع طبیعی را تخلیه کند
3. I have had to deplete my bank account of most of my money to pay for the house furnishings.
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم حساب بانکی خود را که بیشتر از همه پول داشتم بدهم تا اثاثیه خانه را بپردازم
[ترجمه گوگل]من مجبور بودم حساب بانکی من را از بیشتر پول من برای پرداخت مبلمان خانه
[ترجمه گوگل]من مجبور بودم حساب بانکی من را از بیشتر پول من برای پرداخت مبلمان خانه
4. If a cloud forms then it will deplete the atmosphere above it of the substances of which the cloud particles are made.
[ترجمه ترگمان]اگر یک ابر شکل بگیرد، جو بالای آن از موادی که ذرات ابر ساخته می شوند، کاسته خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر یک ابر شکل بگیرد، فضای بالای آن را از مواد تشکیل دهنده ذرات ابر تخریب می کند
[ترجمه گوگل]اگر یک ابر شکل بگیرد، فضای بالای آن را از مواد تشکیل دهنده ذرات ابر تخریب می کند
5. As these problems multiply and deplete resources, the range of options available to the organization increasingly narrows.
[ترجمه ترگمان]همانطور که این مشکلات منابع را تکثیر و تخلیه می کنند، طیف وسیعی از گزینه های موجود برای سازمان به طور فزاینده ای محدود می شود
[ترجمه گوگل]با افزایش این مشکلات و کاهش منابع، طیف وسیعی از گزینه های موجود در سازمان به طور فزاینده ای محدود می شود
[ترجمه گوگل]با افزایش این مشکلات و کاهش منابع، طیف وسیعی از گزینه های موجود در سازمان به طور فزاینده ای محدود می شود
6. They help deplete the ozone layer, allowing ultraviolet rays to cause deadly skin cancers.
[ترجمه ترگمان]آن ها به تصفیه لایه اوزون کمک می کنند و اشعه ماورا بنفش را به سرطان پوست مرگبار می دهند
[ترجمه گوگل]آنها به تخریب لایه اوزون کمک می کنند تا اشعه ماوراء بنفش به علت سرطان های کشنده پوست ایجاد شود
[ترجمه گوگل]آنها به تخریب لایه اوزون کمک می کنند تا اشعه ماوراء بنفش به علت سرطان های کشنده پوست ایجاد شود
7. Algae can block light and deplete oxygen from the water.
[ترجمه ترگمان]جلبک می تواند نور را مسدود کرده و اکسیژن را از آب تخلیه کند
[ترجمه گوگل]جلبک ها می توانند نور را متوقف کنند و اکسیژن را از آب تخلیه کنند
[ترجمه گوگل]جلبک ها می توانند نور را متوقف کنند و اکسیژن را از آب تخلیه کنند
8. Cysteamine can deplete tissue somatostatin (SRIF) and induce duodenal ulcers in rats.
[ترجمه ترگمان]cysteamine می توانند بافت استخوان را تخلیه کنند و زخم duodenal را در موش های صحرایی ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]سیستئین می تواند سموتوستاتین بافتی (SRIF) را از بین ببرد و باعث ایجاد زخم های دهان و دندان در موش صحرایی شود
[ترجمه گوگل]سیستئین می تواند سموتوستاتین بافتی (SRIF) را از بین ببرد و باعث ایجاد زخم های دهان و دندان در موش صحرایی شود
9. She had no wish to deplete still further whatever funds he had remaining.
[ترجمه ترگمان]دیگر دلش نمی خواست بیش از این پولی را که باقی مانده بود باز کند
[ترجمه گوگل]او هیچ تمایلی به خراب کردن هرچه بیشتر بودجه ای که باقی مانده بود، بود
[ترجمه گوگل]او هیچ تمایلی به خراب کردن هرچه بیشتر بودجه ای که باقی مانده بود، بود
10. Impoverish the soil overuse . See Synonyms at deplete.
[ترجمه ترگمان]استفاده از خاک را بیش از حد تحمل میکنه به \"synonyms\" توی \"deplete\" نگاه کن
[ترجمه گوگل]استفاده بیش از حد خاک را از بین ببرد مترادف را در معامله مشاهده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده بیش از حد خاک را از بین ببرد مترادف را در معامله مشاهده کنید
11. But academic leaders assume headship and deplete energy. "Academic authority" makes young researchers stuffy. It causes researchers fault.
[ترجمه ترگمان]اما رهبران آکادمیک مدعی هستند که \"تسلط\" و \"انرژی\" را خالی می کنند، \"اقتدار آکادمیک\" پژوهشگران جوان را خفه می کند این کار باعث می شود که محققین دچار اشتباه شوند
[ترجمه گوگل]اما رهبران آکادمیک، سرپرستی و انرژی را کاهش می دهند 'مقام علمی' باعث می شود محققان جوان خسته شوند این باعث می شود محققان گسل
[ترجمه گوگل]اما رهبران آکادمیک، سرپرستی و انرژی را کاهش می دهند 'مقام علمی' باعث می شود محققان جوان خسته شوند این باعث می شود محققان گسل
12. Replacing heating element without having to deplete the container.
[ترجمه ترگمان]جایگزینی آلمان گرمایش بدون نیاز به خالی کردن ظرف
[ترجمه گوگل]جایگزینی عناصر گرمایش بدون نیاز به تخلیه ظرف
[ترجمه گوگل]جایگزینی عناصر گرمایش بدون نیاز به تخلیه ظرف
13. He seems never deplete of them!
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هیچ وقت از آن ها خوشش نمی آید!
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هرگز آنها را از بین نبرد!
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هرگز آنها را از بین نبرد!
14. Elastic collisions deplete very little of the electron's energy.
[ترجمه ترگمان]برخورد الاستیک خیلی کم از انرژی الکترون است
[ترجمه گوگل]تصادفات انعطاف پذیر از انرژی الکتریکی کم می کند
[ترجمه گوگل]تصادفات انعطاف پذیر از انرژی الکتریکی کم می کند
15. But the president is unlikely to deplete his political capital completely.
[ترجمه ترگمان]اما بعید است که رئیس جمهور به طور کامل پایتخت سیاسی خود را خالی نماید
[ترجمه گوگل]اما رئیس جمهور بعید است که کل سرمایه سیاسی خود را کاملا از بین ببرد
[ترجمه گوگل]اما رئیس جمهور بعید است که کل سرمایه سیاسی خود را کاملا از بین ببرد
Too much walking depleted our energy.
پیاده‌روی زیاد نیروی ما را تحلیل برد.
The world's oil reserves will be depleted in a few decades.
تا چند دهه‌ی دیگر ذخایر نفت جهان تحلیل خواهد رفت.
tissues depleted of vitamins
بافت‌های فاقد ویتامین
پیشنهاد کاربران
از بین بودن
نازک شدن
The role of the chambers on the right side of the heart is to receive oxygen - depleted blood from the body tissues and send it on to the lungs.
وظیفه بطن های سمت راست، دریافت خون فاقد اکسیژن از بافت های بدن و فرستادن آن به ریه ها است.
Oxygen - depleted#Oxygen - enriched
وظیفه بطن های سمت راست، دریافت خون فاقد اکسیژن از بافت های بدن و فرستادن آن به ریه ها است.
Oxygen - depleted#Oxygen - enriched
تقلیل دادن
به ته رسانیدن مثلا فرض کنید لطری آب رو وقتی مینوشی کم کم تموم میشه و به ته میرسه
در کل، به معنای ( کاهش مقدار چیزی که موجود یا در دسترسه ) .
مترادف با expend و reduce ؛
به معنی خرج کردن، مصرف کردن و کاهش دادن
مترادف با expend و reduce ؛
به معنی خرج کردن، مصرف کردن و کاهش دادن
مصرف شدن
از بین رفتن، به انتها رسیدن
به ته رساندن
deplete ( verb ) = exhaust ( verb )
به معناهای: تمام کردن، به اتمام رساندن، تا آخر مصرف کردن
به معناهای: تمام کردن، به اتمام رساندن، تا آخر مصرف کردن
تحلیل بردن
خالی کردن، تخلیه کردن، از بین بردن
she deplete my energy
او انرژی مرا تخلیه می کند
she deplete my energy
او انرژی مرا تخلیه می کند
کلمات دیگر: