کلمه جو
صفحه اصلی

catholicism


معنی : اصول مذهب کاتولیکی
معانی دیگر : اعتقادات و رسوم و سازمان کلیسای کاتولیک، کاتولیک گرایی، مذهب کاتولیک

انگلیسی به فارسی

کاتولیک، اصول مذهب کاتولیکی


اصول مذهب کاتولیکی


انگلیسی به انگلیسی

• doctrine and practice of the roman catholic church
catholicism is the set of christian beliefs held by catholics.

اسم ( noun )
• : تعریف: the theological and moral doctrines, the faith, and the ecclesiastical practices of the Roman Catholic Church.

مترادف و متضاد

اصول مذهب کاتولیکی (اسم)
catholicism

جملات نمونه

1. Protestantism and Roman Catholicism are both denominations of the Christian faith.
[ترجمه ترگمان]آیین پروتستان و آیین کاتولیک رومی هر دو به دین مسیحیت تعلق دارند
[ترجمه گوگل]پروتستانتیسم و ​​کاتولیک رومی، هر دو مسیحیان ایمان مسیحی هستند

2. She, too, was a convert to Roman Catholicism.
[ترجمه ترگمان]او نیز تبدیل به مذهب کاتولیک رومی شده بود
[ترجمه گوگل]او همچنین تبدیل به کاتولیک رومی شد

3. Catholicism claims allegiance from more than 80% of the population.
[ترجمه ترگمان]مذهب کاتولیک ادعا می کند که از بیش از ۸۰ درصد جمعیت تبعیت می کند
[ترجمه گوگل]Catholicism ادعای بی طرفی از بیش از 80٪ از مردم است

4. They tried to split the United Church of Catholicism.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند کلیسای کاتولیک را از هم جدا کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند کلیسای متحد کاتولیک را تقسیم کنند

5. Ultimately, the king was swayed to Roman Catholicism by his prisoner.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، پادشاه به کلیسای کاتولیک رومی منتقل شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، پادشاه توسط زندانی او به Catholicism رومی شد

6. The Moravian Church, not Roman Catholicism, is the largest religion.
[ترجمه ترگمان]کلیسای Moravian، که کاتولیک رومی نیست، بزرگ ترین مذهب است
[ترجمه گوگل]کلیسای موراوی، نه کاتولیک رومی، بزرگترین دین است

7. He's converted to Catholicism.
[ترجمه ترگمان]او به مذهب کاتولیک گرویده است
[ترجمه گوگل]او به کاتولیک تبدیل شده است

8. He converted to Catholicism in 191
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۱ سالگی به مذهب کاتولیک گروید
[ترجمه گوگل]او در سال 191 به کاتولیک تبدیل شد

9. In fact, in the Republic of Ireland, catholicism is doubly important.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، در جمهوری ایرلند، catholicism دو برابر است
[ترجمه گوگل]در حقیقت، در جمهوری ایرلند، کاتولیکسم دو برابر مهم است

10. But the respective positions of Protestantism and Catholicism can be explained more reasonably against the background of economic and general history.
[ترجمه ترگمان]اما موقعیت های مربوط به آیین پروتستان و آیین کاتولیک را میتوان به طور منطقی در برابر زمینه تاریخ اقتصادی و عمومی توضیح داد
[ترجمه گوگل]اما موضع های مربوط به پروتستانتیسم و ​​کاتولیک ها را می توان به طور منطقی در برابر پیشینه تاریخ اقتصادی و عمومی توضیح داد

11. Without having a particular reason, like Catholicism, he found it unjustifiable.
[ترجمه ترگمان]او بدون داشتن یک دلیل خاص، مانند آیین کاتولیک، آن را غیرقابل توجیه یافت
[ترجمه گوگل]بدون داشتن یک دلیل خاص، مانند کاتولیک، او این را غیر قابل اثبات یافت

12. Catholicism asks diocesan priests and any priest who serves as a pastor for obedience to their bishop.
[ترجمه ترگمان]آیین کاتولیک از روحانیان حوزه اسقفی و هر کشیشی که به عنوان کشیش برای اطاعت از their خدمت می کند، می پرسد
[ترجمه گوگل]کاتولیک به کاهنان روحانی و هر کشیشی می گوید که به عنوان یک کشیش برای اطاعت از اسقف خود عمل می کند

13. The two studied Catholicism for six years, but instead of joining the church, Brownson started consorting with a transcendentalist community.
[ترجمه ترگمان]این دو در مدت شش سال مذهب کاتولیک را مورد مطالعه قرار دادند، اما به جای آن که به کلیسا بپیوندند، Brownson با یک جامعه transcendentalist نشست و نشست کرد
[ترجمه گوگل]این دو کاتولیک را برای شش سال مطالعه کرد، اما به جای پیوستن به کلیسا، Brownson شروع به همکاری با جامعه متعالی کرد

14. She converted to Catholicism.
[ترجمه ترگمان]او به آیین کاتولیک گروید
[ترجمه گوگل]او به کاتولیک تبدیل شد


کلمات دیگر: