کلمه جو
صفحه اصلی

entrant


معنی : داوطلب، وارد شونده
معانی دیگر : (امتحان یا مسابقه و غیره) شرکت کننده، تازه کار (در)، تازه وارد، درون رو

انگلیسی به فارسی

وارد‌شونده، داوطلب


ورودی، داوطلب، وارد شونده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who enters, as into a contest or an institution.

• one who enters, one who goes in; one who becomes a member; one who participates in a contest
an entrant is a person who officially enters a competition or institution.

مترادف و متضاد

داوطلب (اسم)
applicant, volunteer, candidate, entrant

وارد شونده (اسم)
income, entrant

person entering competition, starting new activity


Synonyms: aspirant, beginner, candidate, competitor, contestant, convert, entry, incomer, initiate, neophyte, newcomer, new member, novice, participant, petitioner, player, probationer, rival, solicitor, tenderfoot


Antonyms: fan, spectator


جملات نمونه

1. The winning entrant received tickets to the theatre.
[ترجمه ترگمان]برندگان برنده بلیط را به تئاتر بردند
[ترجمه گوگل]ورودی برنده بلیط هایی را به تئاتر دریافت کرد

2. He applied for entrant to university 3 years ago.
[ترجمه ترگمان]او سه سال پیش به عنوان داوطلب به دانشگاه رفت
[ترجمه گوگل]او 3 سال پیش برای ورود به دانشگاه درخواست داد

3. You will automatically be registered as an entrant in the Prize Draw.
[ترجمه ترگمان]شما به طور خودکار به عنوان یک تازه وارد در قرعه کشی ثبت خواهید شد
[ترجمه گوگل]شما به صورت خودکار به عنوان ورودی در جایزه جوایز ثبت نام خواهید کرد

4. The odds that the US entrant will win the race are ten to one.
[ترجمه ترگمان]شانس اینکه تیم تازه وارد برنده مسابقه شود، ده برابر یک خواهد بود
[ترجمه گوگل]احتمال این که رقیب ایالات متحده در مسابقات برنده شود، 10 تا 1 است

5. The other company, a more recent entrant into the market, is investing on a considerable scale.
[ترجمه ترگمان]شرکت دیگر، یک تازه وارد جدیدتر در بازار، در حال سرمایه گذاری در مقیاس قابل توجهی است
[ترجمه گوگل]شرکت دیگری که تازه وارد بازار است سرمایه گذاری در مقیاس قابل توجهی دارد

6. A new entrant into a creative department can expect to be doing such jobs.
[ترجمه ترگمان]یک تازه وارد به بخش خلاق می تواند انتظار داشته باشد که چنین مشاغلی را انجام دهد
[ترجمه گوگل]انتظار میرود که یک عضو جدید در یک بخش خلاق بتواند چنین شغل هایی را انجام دهد

7. A new entrant, joining in July 1960, had devilled for all but one of the dozen or so lawyers by Christmas.
[ترجمه ترگمان]یک تازه وارد، که در ژولای ۱۹۶۰ به آن ملحق شده بود، به جز یکی از ده دوازده نفر از وکلای کریسمس devilled بود
[ترجمه گوگل]یک تازه وارد، که در ماه ژوئیه سال 1960 پیوست، برای کریسمس، جز یکی از ده ها و یا بیشتر وکیل، به خدمت گرفته بود

8. The winning entrant will receive a scholarship to the famous college of art and a year's supply of artist's materials.
[ترجمه ترگمان]تیم برنده برنده کمک هزینه تحصیلی به دانشکده مشهور هنر و تامین مالی یک سال از مواد هنرمند را دریافت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بازرگان برنده خواهد شد بورس تحصیلی به کالج معروف هنر و یک سال عرضه مواد هنرمند دریافت کنید

9. The choice of timber is up to the entrant; the only proviso being that the two pieces must be consistent.
[ترجمه ترگمان]انتخاب چوب به فرد تازه وارد بستگی دارد؛ تنها شرط این است که این دو قطعه باید سازگار باشند
[ترجمه گوگل]انتخاب چوب برای ورود به بازار است؛ تنها شرط این است که دو قطعه باید سازگار باشند

10. Ballesteros made a call and became a last-minute entrant in the Catalonia Open.
[ترجمه ترگمان]Ballesteros تماسی برقرار کرد و به تازگی به یک تازه وارد در کاتالونیا انتخاب شد
[ترجمه گوگل]Ballesteros تماس گرفت و به عنوان یک بازیکن تازه وارد در کاتالونیا افتتاح شد

11. Entries will remain copyright of the entrant but can only be returned if they are accompanied by a large stamped addressed envelope.
[ترجمه ترگمان]Entries، کپی رایت یک تازه وارد باقی خواهد ماند، اما تنها اگر با یک پاکت تمبر شده بزرگ همراه باشند، تنها می توانند برگردانده شوند
[ترجمه گوگل]مقررات مربوط به حق ثبت اختراع باقی خواهد ماند، اما اگر تنها با یک جعبه بزرگ مهر و موم شده همراه باشد، می توان آن را بازگرداند

12. Sprint, an early entrant into the commercial Internet, has a rapidly growing Internet services business.
[ترجمه ترگمان]دو سرعت، یک داوطلب اولیه به اینترنت تجاری، به سرعت در حال رشد تجارت خدمات اینترنتی است
[ترجمه گوگل]Sprint، یکی از شرکت کنندگان اینترنتی در اینترنت تجاری، دارای یک کسب و کار اینترنتی به سرعت در حال رشد است

13. The new entrant in this category, and one who interests me a lot, is Fred Couples.
[ترجمه ترگمان]فرد تازه وارد در این گروه، و کسی که علاقه زیادی به من دارد، فرد زوج ها است
[ترجمه گوگل]تازه واردان در این گروه و فردی که به من علاقه زیادی دارد، فرد زوج است

14. Ireland has become a recent entrant in this market with its International Financial Services Centre legislation.
[ترجمه ترگمان]ایرلند به تازگی به تازگی با قوانین مرکز خدمات مالی بین المللی خود به یک تازه وارد تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]ایرلند با اختراع اخیر این بازار با قوانین مرکز خدمات مالی بین المللی تبدیل شده است

There were thirty entrants for the beauty contest.

مسابقه‌ی زیبایی سی شرکت‌کننده داشت.


Women entrants to the naval academy.

زنانی که تازه وارد دانشکده‌ی نیروی دریایی شده‌اند.


پیشنهاد کاربران

شرکت کننده

عضو ورودی

ورودی
new entrant
ورودی جدید

داوطلب
در بریتیش معنای "ورودی" برای دانشگاه ها هم میدهد


کلمات دیگر: