کلمه جو
صفحه اصلی

inchmeal


معنی : کم کم، بتدریج، رفته رفته، خرد خرد
معانی دیگر : گره گره (by inchmeal هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

خرد خرد، رفته رفته، بتدریج، کم کم


اینجوری، خرد خرد، رفته رفته، بتدریج، کم کم


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: by small increments; little by little. (See piecemeal.)

• gradually, progressively; little by little; inch by inch

مترادف و متضاد

کم کم (قید)
by and by, inchmeal, poco a poco

بتدریج (قید)
inchmeal, gently, gradually, piecemeal

رفته رفته (قید)
inchmeal, gradually

خرد خرد (قید)
inchmeal, gradually, piecemeal

پیشنهاد کاربران

به تدریج


کلمات دیگر: