کلمه جو
صفحه اصلی

glassblower


معنی : شیشه گر
معانی دیگر : شیشه گر

انگلیسی به فارسی

شیشه گر


شیشه چاقو، شیشه گر


انگلیسی به انگلیسی

• one who produces glassware by blowing air into molten glass
craftsman or artist who fashions glassware by blowing air into a heated mass of glass through a tube

مترادف و متضاد

شیشه گر (اسم)
glassblower, glazier

جملات نمونه

1. The glassblower must turn the pipe constantly so that the thick liquid glass does not fall off the end.
[ترجمه ترگمان]The باید به طور مداوم لوله را بچرخاند تا شیشه غلیظ مایع به انتها نرسد
[ترجمه گوگل]سقف شیشه ای باید لوله را مستقیما بچرخاند تا شیشه مایع ضخیم از انتها نزند

2. A good glassblower could make a glass tube like this one in fifteen minutes. But he couldn't work for more than three or four hours without a break.
[ترجمه ترگمان]یک شیشه ساز خوب می تواند یک لوله شیشه ای مثل این را در پانزده دقیقه درست کند اما نمی توانست بیش از سه چهار ساعت کار کند
[ترجمه گوگل]شیشه شیشه ای خوب می تواند یک لوله شیشه ای مانند این را در پانزده دقیقه ایجاد کند اما او نمی توانست بیش از سه یا چهار ساعت بدون وقفه کار کند

3. Father is designer, chief glassblower and managing director. The tools of the trade are unbelievably primitive: a long, heavy metal.
[ترجمه ترگمان]پدر طراح، مدیر عامل و مدیر عامل است ابزارهای تجارت بی اندازه ابتدایی هستند: یک فلز سنگین و سنگین
[ترجمه گوگل]پدر طراح، شیشه شیشه ای و مدیر عامل است ابزار تجارت غیر قابل باور است: یک فلز طولانی و سنگین

4. Finally he went to see his friend the glassblower, and asked him for all the old broken pieces of glass he had.
[ترجمه ترگمان]سرانجام به دیدن دوستش ساز شیشه ساز رفت و از او خواست که قطعات خرد شده ای را که داشت از او بگیرد
[ترجمه گوگل]در نهایت او رفت تا دوستانش شیشه شیشه را ببیند و از تمام شیشه های شکسته ای که از شیشه او گرفته بود پرسید

5. A good glassblower could make a glass tube like this one in fifteen minutes.
[ترجمه ترگمان]یک شیشه ساز خوب می تواند یک لوله شیشه ای مثل این را در پانزده دقیقه درست کند
[ترجمه گوگل]شیشه شیشه ای خوب می تواند یک لوله شیشه ای مانند این را در پانزده دقیقه ایجاد کند

6. A German glassblower and instrument maker Geissler by name, built in 195 an air pump.
[ترجمه ترگمان]یک ساز و ساز آلمانی به نام Geissler که در ۱۹۵ یک پمپ هوا ساخته شده است
[ترجمه گوگل]نام آلمانی Glassblower آلمان و سازنده دستگاه، 195 پمپ هواپیما ساخته شده است

7. German glassblower and instrument maker Geissler by name, built in 195 an air pump.
[ترجمه ترگمان]glassblower آلمانی and با نام Geissler در ۱۹۵ پمپ هوا ساخته شده است
[ترجمه گوگل]آلمانی شیشه شیشه و سازنده Geissler نام، ساخته شده در سال 195 یک پمپ هوا

8. A chat with a glassblower, returning from an odyssey on which he had carried a full-sized glass man across the country, helped me forget the ocean (helpless laughter usually does).
[ترجمه ترگمان]مکالمه ای با a، بازگشت از an که او در آن یک مرد با اندازه بزرگ را در سراسر کشور حمل کرده بود، به من کمک کرد تا اقیانوس (خنده درمانده)را فراموش کنم
[ترجمه گوگل]چت با یک شیشه شیشه ای، که از فردی که او یک انسان شیشه ای کامل در سرتاسر کشور حمل کرده بود، به من کمک کرد تا اقیانوس را فراموش کنم (معمولا خنده ی بی نظیر)

9. Ludwig Boehm was a glassblower.
[ترجمه ترگمان]لودویگ بیت Boehm شیشه ساز بود
[ترجمه گوگل]لودویگ بئم یک شیشه شیشه بود

10. STEVE EMBER: In modern terms, the hot oven that the glassblower uses to quickly reheat the glass is called a "glory hole. "
[ترجمه ترگمان]استیو ember: در شرایط مدرن، فر داغ که the به سرعت از شیشه استفاده می کند، \"حفره افتخار\" نامیده می شود
[ترجمه گوگل]STEVE EMBER: در اصطلاحات مدرن، اجاق داغ که شیشه شیشه بخار برای گرم کردن شیشه به سرعت استفاده می شود، یک سوراخ شکوه نامیده می شود '


کلمات دیگر: