1. don't touch my dress with your gluey hands!
با دستان چسبناک به لباسم دست نزن !
2. You'd better wash those gluey hands of yours.
[ترجمه ترگمان]بهتره دست چسبناک خودت رو بشوری
[ترجمه گوگل]شما بهتر از این دست چسبناک خودتان را شستشو دهید
3. Its long cranium jutting forward, fangs dripping gluey saliva.
[ترجمه ترگمان]کاسه سر بلند و fangs و بزاق دهانش چکه می کند
[ترجمه گوگل]چرک طویل آن به جلو، چنگال چسبیده به بزاق چسبنده
4. His shoes made a kind of sick, gluey sound in the perfectly mowed grass.
[ترجمه ترگمان]کفش های او به صورت چسبناک و چسبناک در علف های بلند قد برافراشته بودند
[ترجمه گوگل]کفش های او نوعی بیماری مفرط و چسبیده در چمن کاملا چسبیده بود
5. Speciality: Product structure: insulated gluey shell 、 coppery terminal 、 pin qty etc.
[ترجمه ترگمان]Speciality: ساختار محصول: صدفی insulated، پایانه مسی، pin qty و غیره
[ترجمه گوگل]تخصص: ساختار محصول: پوسته چسب عایق شده، ترمینال مسی، تعداد پین و غیره
6. Gluey material added to paper to create a smooth writing surface to make to ink.
[ترجمه ترگمان]مواد gluey به کاغذ اضافه می شوند تا یک سطح نوشتاری صاف برای ایجاد جوهر ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]مواد چسبنده به کاغذ برای ایجاد یک سطح نوشتن صاف به منظور ایجاد جوهر
7. I watched the others to see how to scoop up the gluey mush with my hand.
[ترجمه ترگمان]به بقیه نگاه کردم تا ببینند که چطور با دست من خمیر چسبناک را پر کنند
[ترجمه گوگل]من دیگران را تماشا کردم تا ببینم چگونه با من دست چسبناک را چسباند
8. And now the night conjured up from the waters a gluey fog.
[ترجمه ترگمان]و اکنون شب، مه چسبناک از آب بیرون آمد
[ترجمه گوگل]و در حال حاضر شب از آب از یک مه غلت زده شده است
9. Add water, salt, sugar and light soy sauce to the minced pork and stir until gluey.
[ترجمه ترگمان]آب، نمک، شکر و سس سویا را به گوشت چرخ کرده سرخ شده اضافه کنید و تا بجوشانید
[ترجمه گوگل]آب، نمک، شکر و سس سویا را به گوشت خوک اضافه کنید و هم بزنید تا چسبناک
10. Purpose : To investigate the technique of managing anterier vitreous by high gluey Healon.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی روش مدیریت anterier vitreous به وسیله gluey high
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور بررسی روشهای مدیریت شیشه شیشه ای با استفاده از Healon Gluey
11. Or for risotto, you must have hot stock or you slow the cooking down too much and end up with gluey rice.
[ترجمه ترگمان]یا برای برنج ایتالیایی، شما باید سهام گرمی داشته باشید یا در آشپزی خیلی آهسته آشپزی کنید و با برنج چسبناک سر و کار کنید
[ترجمه گوگل]یا برای risotto، شما باید سهام داغ داشته باشید یا شما را آهسته کردن پخت و پز را به پایین و به پایان برس با برنج چسبان
12. Shell and mince shrimps and stir with chopsticks in one direction until gluey.
[ترجمه ترگمان]شل و میگو با چوب غذاخوری در یک جهت تا رسیدن چسبناک به جنب و جوش افتادند
[ترجمه گوگل]میگوهای شل و گوشت گاو و با چاشنی های چینی در یک جهت تا چسبناک
13. Marinate the minced pork with all the seasonings, then stir the mixture clockwise until gluey.
[ترجمه ترگمان]گوشت له شده را با تمام این چاشنی خرد کنید و سپس مخلوط را در جهت عقربه های ساعت بچرخانید تا چسبناک شود
[ترجمه گوگل]مارینت را با تمام ادویه جات ترشی جات بزنید، سپس مخلوط را به سمت عقربه های ساعت بچرخانید
14. Many of the world's 675-plus carnivorous species set passive traps. A bun-size butterwort bristles with gluey hairs that ensnare insects until digestive juices do their work.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ۶۷۵ - به علاوه گونه های گوشت خوار، تله های منفعل ایجاد می کنند موهای چسبناک و چسبناک که حشرات را به دام می اندازد تا وقتی که آنزیم های گوارشی کار خود را انجام دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از گونه های گوشتخواری 675 ساله جهان، تله های منفعل را ایجاد می کنند Butterwort با وزن کم، با موهای چسبنده مواجه می شود که حشرات را از بین می برند تا آب میوه های گوارشی کارشان را انجام دهند