کلمه جو
صفحه اصلی

firewood


معنی : هیزم
معانی دیگر : چوب بخاری، چوب سوختی، هیمه

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: wood for cooking or heating.

• wood used as fuel for a fireplace
firewood is wood that has been prepared for burning on a fire.
wood used as fuel for a fireplace

مترادف و متضاد

هیزم (اسم)
wood, firewood

cordwood


Synonyms: kindling, stove-lengths, woodpile


جملات نمونه

1. firewood was heaped in front of the house
هیزم ها را جلو خانه توده کرده بودند.

2. the heat latent in firewood
حرارت موجود (نهفته) در هیزم

3. to scout around for firewood
دنبال هیزم گشتن

4. They stacked the firewood in readiness for the evening campfire.
[ترجمه ترگمان]هیزم ها را برای آتش بازی شب آماده کردند
[ترجمه گوگل]آنها هیزم را در آمادگی برای آتش سوزی شبانه قرار دادند

5. He stacked the firewood in the backyard.
[ترجمه ترگمان]هیزم را در حیاط پشتی انباشت
[ترجمه گوگل]او هیزم را در حیاط خلوت جمع کرد

6. He was chopping logs for firewood.
[ترجمه ترگمان]داشت هیزم برای هیزم خرد می کرد
[ترجمه گوگل]او آبرنگ را برای هیزم ریخت

7. One group left the camp to forage for firewood.
[ترجمه ترگمان]یک گروه اردوگاه را برای جستجوی هیزم ترک کرد
[ترجمه گوگل]یک گروه اردوگاه را برای خوردن هیزم ترک کرد

8. Two young girls were collecting firewood.
[ترجمه ترگمان]دو دختر جوان هیزم جمع می کردند
[ترجمه گوگل]دو دختر جوان در حال جمع آوری هیزم بودند

9. He cut firewood in the hills every day.
[ترجمه ترگمان]هر روز هیزم در تپه ها می برد
[ترجمه گوگل]او هیزم را در تپه ها هر روز بریده است

10. The firewood was cut and bundled .
[ترجمه ترگمان]هیزم ها را خشک و خشک کرده بودند
[ترجمه گوگل]هیزم قطع و همراه بود

11. We can use those old shelves as firewood.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم از آن قفسه های قدیمی به عنوان هیزم استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم از قفسه های قدیمی به عنوان هیزم استفاده کنیم

12. The boys were set to work collecting firewood.
[ترجمه ترگمان]بچه ها مشغول جمع آوری هیزم بودند
[ترجمه گوگل]پسران مجبور به جمع آوری هیزم شدند

13. Cutting down fruit trees for firewood is a case of killing the goose that lays the golden eggs.
[ترجمه ترگمان]بریدن درختان میوه برای سوخت یکی از موارد کشتن غاز است که تخم طلایی را بر روی آن می گذارد
[ترجمه گوگل]بریدن درختان میوه برای هیزم یک مورد کشتن غازها است که تخم مرغ های طلایی را تخم می گذارد

14. Shall we chop these logs up for firewood?
[ترجمه ترگمان]باید این چوب ها را برای هیزم خرد کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا این چوبها را برای هیزم خرد می کنیم؟

15. We started laying up firewood for the winter.
[ترجمه ترگمان]برای زمستان هیزم جمع می کردیم
[ترجمه گوگل]ما شروع کردیم به گرده چوب برای زمستان

پیشنهاد کاربران

هیزم

She was shot by a sniper when she went out in search of firewood


کلمات دیگر: