کلمه جو
صفحه اصلی

enchanting


معنی : دلربا، فریبنده
معانی دیگر : افسونگر، مسحورکننده، جادوکننده، charming : دلربا

انگلیسی به فارسی

مجذوب‌کننده، دل‌انگیز، دلربا، فریبا، شیداگر، افسونگر، مسحورکننده، جادوکننده


دلربا، فریبنده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: charming, fascinating, or bewitching.
مشابه: adorable, charming, darling

• charming, delightful, attractive; bewitching
enchanting means lovely or very pleasing.

مترادف و متضاد

دلربا (صفت)
absorbing, attractive, charming, enchanting, fetching

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

fascinating, delightful


Synonyms: alluring, appealing, attractive, beguiling, bewitching, captivating, charming, delectable, endearing, enthralling, entrancing, exciting, glamorous, intriguing, lovely, pleasant, pleasing, ravishing, seductive, siren, sirenic, winsome


Antonyms: bothering, disenchanting, disgust, repellent, repulsive


جملات نمونه

1. The enchanting scenery of the West Lake unfolds before our eyes.
[ترجمه ترگمان]مناظر جذاب دریاچه غرب در برابر چشمان ما آشکار می شوند
[ترجمه گوگل]مناظر جادویی دریاچه غرب قبل از چشم ما باز می شود

2. The main attraction of Beijing resides in its enchanting scenery.
[ترجمه سروش] جاذبه اصلی پکن مناظر جذاب آن است
[ترجمه ترگمان]جاذبه اصلی پکن در مناظر جذاب آن زندگی می کند
[ترجمه گوگل]جاذبه اصلی پکن ساکن در مناظر فریبنده آن است

3. The child looked enchanting in a pale blue dress.
[ترجمه ترگمان]کودک با لباس آبی رنگ بسیار دلربا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]کودک در یک لباس پریده آبی، دلربا بود

4. What an enchanting little girl!
[ترجمه ترگمان]چه دختر کوچولوی جذابی!
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو دلنشین!

5. She's an absolutely enchanting child.
[ترجمه ترگمان]او یک بچه کاملا مسحور کننده است
[ترجمه گوگل]او یک کودک کاملا مشتاق است

6. It's described in the guide book as 'an enchanting medieval city'.
[ترجمه ترگمان]این کتاب در کتاب راهنما به عنوان یک شهر جذاب قرون وسطی توصیف شده است
[ترجمه گوگل]این کتاب در کتاب راهنما به عنوان یک شهر قرون وسطی دلربا توصیف شده است

7. The many enchanting designs from that period are almost wholly devoted to external appearance, to cottages as features in the landscape.
[ترجمه ترگمان]طراحی های مسحور کننده بسیاری از آن دوره به طور کامل به ظاهر خارجی اختصاص داده شده است، تا کلبه ها به عنوان ویژگی ها در این چشم انداز بسازند
[ترجمه گوگل]بسیاری از طرح های جادویی از آن دوره تقریبا به ظاهر خارجی اختصاص داده شده است، به کلبه ها به عنوان ویژگی های چشم انداز

8. That the world should be so enchanting after the enchantment of Vitor's lovemaking was entirely appropriate.
[ترجمه ترگمان]بعد از سحر و جادو عشق بازی، دنیا خیلی مسحور کننده است
[ترجمه گوگل]پس از اینکه عاشق ساختن ویتور بود، باید جهان را چنان غریب جلوه دهد که کاملا مناسب بود

9. Those enchanting illustrations for Ambrose Heath's Good Food books?
[ترجمه ترگمان]آن تصاویر جذاب برای کتاب های خوب غذایی امبروس Heath؟
[ترجمه گوگل]این تصاویر دلربا برای کتابهای غذای خوب آمبروز هیت؟

10. A roof-top terrace affords enchanting views.
[ترجمه ترگمان] یه تراس بالای سقف، چشم انداز جالبی داره
[ترجمه گوگل]تراس با سقف فوق العاده ای دارد

11. Zinnia is one of the most enchanting new perfumes to surface for some time.
[ترجمه ترگمان]Zinnia یکی از the عطرهای جدید به سطح است
[ترجمه گوگل]Zinnia یکی از عجایب زیباترین عطرهای جدید است که برای مدت زمان طولانی روی آن قرار دارد

12. How could she find this scene so enchanting after her years on the golden beaches of California?
[ترجمه ترگمان]چطور می توانست این صحنه را پس از سال ها در ساحل طلایی کالیفرنیا پیدا کند؟
[ترجمه گوگل]چگونه او می تواند این صحنه را پس از سال هاش در سواحل طلایی کالیفرنیا پیدا کند؟

13. The overall effect is enchanting.
[ترجمه ترگمان]تاثیر کلی آن جذاب است
[ترجمه گوگل]اثر کلی فریبنده است

14. Gardens are enchanting at night but you can only see the one little bit near you.
[ترجمه ترگمان]در شب زیبا و مسحور کننده است، اما شما فقط می توانید یک تکه کوچک را نزدیک خودتان ببینید
[ترجمه گوگل]باغ ها در شب عجیب و غریب هستند، اما شما فقط می توانید یک کمی در نزدیکی شما را ببینید

15. They are bright and enchanting and look superb in a rock garden, at the front of a border or in pots.
[ترجمه ترگمان]آن ها روشن و جذاب هستند و در یک باغ سنگی در مقابل یک مرز یا گلدان زیبا به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]آنها درخشان و دلربا هستند و در یک باغ سنگ، در جلوی مرز یا در گلدان، عالی هستند

Iran is an enchanting country.

ایران کشوری مسحورکننده است.


She's an absolutely enchanting lady.

او خانمی کاملاً جذاب است.


پیشنهاد کاربران

دلفریب
جذاب
دلربا


کلمات دیگر: