کلمه جو
صفحه اصلی

enfant terrible


معنی : مزاحم
معانی دیگر : (فرانسه)، بچه ی شیطان، کودک تخس، کسی که با اظهارات بی جاوکارهای بی موردموجب تصدیع خاطرگردد، مصدع

انگلیسی به فارسی

مزاحم، کسی که با اظهارات بی‌جا و کارهای بی‌مورد مایه‌ی رنجش شود، مزاحم


enfant وحشتناک، مزاحم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: enfants terribles
(1) تعریف: (French) an undisciplined, spoiled child.

(2) تعریف: (French) an unconventional, outrageous, irritating person whose behavior or ideas shock and offend.

- He was an enfant terrible in the art world until he started making money.
[ترجمه ترگمان] او در دنیای هنر بچه بود تا اینکه شروع به ساختن پول کرد
[ترجمه گوگل] او تا زمانی که شروع به ساختن پول کرد، در جهان هنر وحشتناک بود

• (from french) person who shocks or embarrasses those around him/her with startling inappropriate or outrageous comments or behavior (usually about children or young successful individuals)
an enfant terrible is a clever but unconventional person whose unusual behaviour or ideas cause anger or embarrassment among their friends or colleagues; a literary expression.

مترادف و متضاد

مزاحم (اسم)
troublemaker, gadfly, intruder, leech, enfant terrible, knocker

spoiled child


Synonyms: holy terror, juvenile delinquent, little terror, punk kid, snotnosed kid, spoiled brat, whippersnapper


جملات نمونه

1. He became known as the enfant terrible of British theater.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان \"بچه جهنمی تئاتر بریتانیا\" شناخته می شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان enfant وحشتناک از تئاتر بریتانیا شناخته شده است

2. In the seventies he was the enfant terrible of the theatre.
[ترجمه ترگمان]در دهه هفتاد او enfant تئاتر بود
[ترجمه گوگل]در هفتاد هفتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد

3. Her advanced ideas have made her the enfant terrible of the art world.
[ترجمه ترگمان]ایده های پیشرفته او را \"بچه جهنمی دنیای هنر\" ساخته است
[ترجمه گوگل]ایده های پیشرفته او باعث شده است که او دنیای هنر وحشتناکی را به نمایش بگذارد

4. Venturi is the former enfant terrible of architecture.
[ترجمه ترگمان]ونتوری آدم سابق و enfant معماری است
[ترجمه گوگل]ونتوری enfant سابق وحشتناک معماری است

5. A major change for wonderkind and enfant terrible Robin van Persie.
[ترجمه ترگمان]یک تغییر عمده برای wonderkind و enfant وحشتناک رابین ون
[ترجمه گوگل]یک تغییر عمده برای عجیب و غریب و رابین ون پرسی وحشتناک

6. As the " enfant terrible " of modern music, such a role, he thoroughly enjoyed.
[ترجمه ترگمان]به عنوان \"بچه وحشتناک\" موسیقی مدرن، چنین نقشی، او کاملا از آن لذت می برد
[ترجمه گوگل]به عنوان 'enfant وحشتناک' از موسیقی مدرن، چنین نقش، او کاملا لذت می برد

7. Jean-Paul Gaultier, the enfant terrible of French fashion, is stepping down as designer of women's ready-to-wear for Hermes, Reuters reported.
[ترجمه ترگمان]به گزارش رویترز، ژان پل Gaultier، \"بچه وحشتناک مد فرانسوی\"، به عنوان طراح لباس آماده زنان در هرمس کناره گیری می کند
[ترجمه گوگل]رویترز گزارش داده است که ژان پل گولتیر، ناخوشایند وحشتناک از مد فرانسوی، به عنوان طراح لباس آماده برای هرمس زنان راه می رود

8. Gainsbourg seems to have delighted in his role as a cultural enfant terrible.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد گینزبورگ نقش او را به عنوان یک فاجعه فرهنگی وحشتناک مورد توجه قرار داده است

9. Known for his demanding personality, Steve Jobs is considered Silicon Valley's original enfant terrible.
[ترجمه ترگمان](استیو جابز)که به خاطر شخصیت مورد تقاضای او معروف بود، \"enfant دره سیلیکون\" بود
[ترجمه گوگل]استیو جابز شناخته شده برای شخصیت خواسته او است در اصل inifant وحشتناک دره سیلیکون در نظر گرفته شده است

پیشنهاد کاربران

1 - وصله ناجور
2 - کلا به کسی اطلاق می شود که در یک مجموعه ای بصورت ناهماهنگ از نظر گفتار و روش و منش با بقیه گروه باشد.

فرزند ناخلف، مخالف جدی


کلمات دیگر: