1. The few remaining hermaphroditic mice are at a premium because only they can produce the sperm that the all-female mice still need.
[ترجمه ترگمان]چند موش باقیمانده نیز در یک فهرست ویژه قرار دارند زیرا تنها می توانند اسپرم تولید کنند که موش های ماده هنوز به آن نیاز دارند
[ترجمه گوگل]چند موش hermaphroditic باقی مانده در حق بیمه هستند، زیرا تنها آنها می توانند اسپرم تولید کنند که موش های تمام زن هنوز نیاز به آن دارند
2. Yun-Ne'Shel was a hermaphroditic Yuuzhan Vong deity usually recognized as being of the female form.
[ترجمه ترگمان]یون - a hermaphroditic Yuuzhan بود که معمولا به عنوان ماده مونث شناخته می شد
[ترجمه گوگل]یون ناصله یگانه یورگ وودی بود که معمولا به عنوان شکل زنانه شناخته می شود
3. The genital organ includes ovotestis, hermaphroditic duct, semen bursa, albumen gland, mucous gland, nidamental gland, copulatory bursa and prostata.
[ترجمه ترگمان]عضو تناسلی شامل ovotestis، مجرای hermaphroditic، منی bursa، غده albumen، غده mucous، غده nidamental، copulatory bursa و prostata است
[ترجمه گوگل]ارگان های تناسلی شامل اووتستیس، کانال هرمافردیتی، اسپرم اسپرم، غده آلبومین، غدد مخاطی، غده غدد لنفاوی، بوراسپاپ و پروستات می باشد
4. Like annelids, they are hermaphroditic, containing both male and female sex organs.
[ترجمه ترگمان]مثل annelids، هم مرد هم هستند که شامل هر دو عضو مونث و مونث است
[ترجمه گوگل]آنها مانند هرلدرد هستند هرمافروتیک، حاوی هر دو جنس جنسی مردانه و زنانه هستند
5. A combination of dichogamy and herkogamy in hermaphroditic plants is an effective mechanism to encourage outcrossing and avoid selfing.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از dichogamy و herkogamy در گیاهان hermaphroditic یک مکانیزم موثر برای تشویق outcrossing و اجتناب از selfing است
[ترجمه گوگل]ترکیبی از dichogamy و herkogamy در گیاهان هرمافردی یک مکانیسم موثر برای تشویق خارج کردن و جلوگیری از خودمختاری است
6. The usually paired female or hermaphroditic reproductive organ that produces ova and, in vertebrates, estrogen and progesterone.
[ترجمه ترگمان]معمولا جفت مناسبی از جنس مونث یا hermaphroditic که ova را تولید می کند و در مهره داران، استروژن و پروژسترون تغذیه می کند
[ترجمه گوگل]ارگانیسم زنانه یا هرمافردیاتی که به طور معمول زوج است و تخمک تولید می کند و در مهره داران، استروژن و پروژسترون
7. Shrubs or small trees, evergreen, hermaphroditic.
[ترجمه ترگمان]بوته ها یا درختان کوچک، همیشه سبز، hermaphroditic
[ترجمه گوگل]درختچه ها یا درختان کوچک، همیشه سبز، هرمافردی
8. The group is generally hermaphroditic, although males are rare and female parthenogenesis is common in freshwater species.
[ترجمه ترگمان]این گروه عموما hermaphroditic است، اگر چه مردان نادر هستند و parthenogenesis ماده در گونه های آب شیرین رایج است
[ترجمه گوگل]این گروه عموما Hermaphroditic است، اگر چه مردان نادر است و Parthenogenesis زن در گونه های آب شیرین رایج است
9. The Puer also has an "angelic hermaphroditic quality where masculine and feminine are perfectly joined".
[ترجمه ترگمان]\"Puer\" همچنین دارای کیفیتی hermaphroditic است که در آن زن و مرد به طور کامل به هم پیوسته اند \"
[ترجمه گوگل]Puer همچنین دارای کیفیت 'هرم فریدوتیک فرشته ای است که در آن مردان و زنان کاملا متحد هستند'
10. A hermaphroditic reproductive organ that produces both sperm and eggs, found in certain gastropods.
[ترجمه ترگمان]یک ارگان تولید کننده hermaphroditic که هم اسپرم و هم تخم مرغ تولید می کند، در gastropods ویژه ای یافت می شود
[ترجمه گوگل]ارگان تولید مثل هرمفردی که هر دو اسپرم و تخمک تولید می کند، در گاستروپید های خاصی یافت می شود
11. All fertile isolates were male fertile and belonged to a single mating type, MAT1- no female fertile and hermaphroditic isolates were detected in sample populations.
[ترجمه ترگمان]تمام isolates حاصل خیز مذکر بود و به نوع جفت گیری منفرد تعلق داشت، MAT۱ - هیچ ماده fertile و hermaphroditic در جمعیت های نمونه تشخیص داده نشد
[ترجمه گوگل]تمام جدایه های حاصلخیز، نر بارور و متعلق به نوع همجنسگرایی بودند MAT1- هیچکدام از جدایه های بارور و هرمفردیتی زنان در جمعیت های نمونه شناسایی نشد
12. The sexual progression of their gametophytes is from male to hermaphroditic . This sexual expression is not consistent with the model of antheridiogen action, either.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت جنسی of از نر تا hermaphroditic است این عبارت جنسی با مدل عمل antheridiogen سازگار نیست
[ترجمه گوگل]پیشرفت جنسى گامتوفیت ها از نر به هرمافردیات است این بیان جنسی با مدل عمل antheridiogen هم سازگار نیست
13. However, the negative genetic correlation between male and female functions has been rarely proved in hermaphroditic species.
[ترجمه ترگمان]با این حال، همبستگی ژنتیکی منفی بین عملکرد زن و مرد به ندرت در گونه hermaphroditic اثبات شده است
[ترجمه گوگل]با این حال، همبستگی ژنتیکی منفی بین عملکردهای نر و ماده به ندرت در گونه های هرمفردی ثابت شده است
14. No visible morphological difference were found among male, female and hermaphroditic young flowers before hermaphroditic stage.
[ترجمه ترگمان]هیچ تفاوت morphological مشهود در میان گل های نر، زن و hermaphroditic قبل از مرحله hermaphroditic یافت نشد
[ترجمه گوگل]تفاوت های مورفولوژیکی قابل مشاهده در گل های جوان، نر و ماده هرمافردیتیک قبل از هرمافردیتیک مشاهده نشد