یک آشام آب یا شراب خواستن
جرعه طلبیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جرعه طلبیدن. [ ج ُ ع َ / ع ِ طَ ل َ دَ ] ( مص مرکب ) یک آشام آب یا شراب خواستن :
مران ز انجمن خویش تنگدستان را
که جرعه ای ز سر احتیاج می طلبند.
مران ز انجمن خویش تنگدستان را
که جرعه ای ز سر احتیاج می طلبند.
فغانی شیرازی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: