صفحه اصلی
find faults
معنی
: عیب جویی کردن
بستن
مترادف و متضاد
مترادف و متضاد
عیب جویی کردن
(فعل)
impeach, criticize, carp, cavil, find faults, nag, vituperate
کلمات دیگر: