کلمه جو
صفحه اصلی

girly


معنی : دخترانه، دختر وار، غیر بالغ
معانی دیگر : girlie دختر، خام وبچه گانه

انگلیسی به فارسی

( girlie ) دختر، دختر وار، دخترانه، غیر بالغ، خام وبچه گانه


انگلیسی به انگلیسی

• featuring nude or partially dressed women; typically feminine in character, fitting girls rather than boys

مترادف و متضاد

دخترانه (صفت)
girlie, girly

دختر وار (صفت)
girlie, girly, girlish

غیر بالغ (صفت)
infant, girly

جملات نمونه

1. a girly magazine
(خودمانی) مجله ای که عکس دختران لخت دارد


کلمات دیگر: