کلمه جو
صفحه اصلی

demulcent


معنی : تسکین دهنده
معانی دیگر : مرهم آسا، آرامبخش

انگلیسی به فارسی

دودکش، تسکین دهنده


انگلیسی به انگلیسی

• soothing, sedative

مترادف و متضاد

تسکین دهنده (صفت)
anodyne, soothing, sedative, demulcent

جملات نمونه

1. What thing is the demulcent stick that uses after the operation? Why to use with respect to indolence? What principle?
[ترجمه ترگمان]عصای demulcent که بعد از عملیات از آن استفاده می کند چیست؟ چرا باید با توجه به تنبلی از آن استفاده کرد؟ کدام اصل؟
[ترجمه گوگل]چیزی است که چوب پایینی است که پس از عملیات استفاده می شود؟ چرا با توجه به زشتی استفاده می شود؟ اصل چیست؟

2. Take demulcent drug for a long time, can leucocyte decrease?
[ترجمه ترگمان]داروی demulcent را برای مدتی طولانی در نظر بگیرید، آیا می تواند کاهش یابد؟
[ترجمه گوگل]مدت زمان طولانی دارو را کاهش می دهید، آیا می توانید کاهش میزان لوسمی را تجربه کنید؟

3. And have demulcent effect good, with dosage little, hematic drug chroma is maintained constant wait for an advantage.
[ترجمه ترگمان]و تاثیر منفی آن با مقدار مصرف اندک، chroma داروی hematic ثابت می ماند که انتظار یک مزیت را داشته باشد
[ترجمه گوگل]و اثر ضریب نفوذ خوب است، با دوز کمی، مواد شیمیایی مواد مخدر ثابت نگه داشتن مداوم برای یک مزیت است

4. The formulation offers soothing, demulcent herbs in conjunction with botanicals traditionally used to tonify the lungs.
[ترجمه ترگمان]این فرمول، گیاهان دارویی و آرامش بخش را در ترکیب با botanicals که به طور سنتی برای tonify ریه ها به کار می رود، ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]فرمولاسیون گیاهان تسکین دهنده، تسکین دهنده، همراه با گیاهان دارویی است که به طور سنتی برای رفع ریه ها مورد استفاده قرار می گیرد

5. Can arise to be mixed undisturbedly demulcent action, also have effect to cardiovascular system.
[ترجمه ترگمان]هم چنین می تواند با عمل demulcent مخلوط شود، که بر سیستم قلبی عروقی نیز تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]می تواند بوجود می آید برای مخلوط اقدام به طور ناگهانی مخلوط، همچنین تاثیر به سیستم قلبی عروقی

6. Objective To acquaint the postoperative demulcent effect of Neostigmine plus little dose of Morphine.
[ترجمه ترگمان]هدف ما این است که اثر postoperative demulcent of به اضافه مقدار کمی مورفین آشنا کنیم
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور آگاهی از اثر نابود کننده پس از عمل نواستگیم به همراه دوز کمی مورفین

7. As a result the patient of 97% achieves favorable demulcent result, all patients all did not appear serious complication.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، بیمار ۹۷ درصد به نتیجه مطلوبی دست می یابد، همه بیماران دچار مشکل جدی تری نشدند
[ترجمه گوگل]در نتیجه بیمار 97٪ نتیجه مطلوب را به دست می دهد، همه بیماران همه عوارض جدی را به نظر نمی رسانند

8. Accordingly, the packing appropriate of centre analeptic is given priority to with red base wither, solve those who heat up demulcent medicine to pack give priority to fundamental key with blue.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، بسته بندی مناسبی از analeptic مرکزی اولویت با پژمرده شدن پایه قرمز دارد، حل آن دسته از کسانی که داروی demulcent را برای بسته بندی نگه می دارند در اولویت اساسی با کلید اصلی با آبی قرار دارند
[ترجمه گوگل]بر این اساس، بسته بندی مناسب از مرکز analeptic اولویت داده شده با پایه قرمز پایدار، حل کسانی که گرم داروهای demulcent به بسته توجه اولویت به کلید اساسی با آبی است

پیشنهاد کاربران

تسکین دهنده. مرهم


کلمات دیگر: