کلمه جو
صفحه اصلی

inception


معنی : سر، اکتساب، اغاز، شروع، اصل، دریافت، درجه گیری، بستن نطفه
معانی دیگر : آغاز، در زایش، تکوین، هستی دهی

انگلیسی به فارسی

آغاز، شروع، درجه گیری، اصل، اکتساب، دریافت، بستن نطفه


آغازگر، شروع، اغاز، دریافت، سر، درجه گیری، اصل، اکتساب، بستن نطفه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the start or beginning of something; outset.
مترادف: beginning, commencement, first, onset, outset, start
متضاد: end, termination
مشابه: arrival, birth, dawn, debut, genesis, germ, opening, origin

- The society has accepted both male and female members since its inception in 1885.
[ترجمه ترگمان] جامعه از زمان آغاز به کار خود در سال ۱۸۸۵، هر دو عضو زن و مرد را پذیرفته است
[ترجمه گوگل] جامعه پس از آغاز فعالیت در سال 1885، اعضای مرد و زن را پذیرفته است

• beginning, opening, commencement
the inception of an institution or activity is its start; a formal word.

مترادف و متضاد

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

اکتساب (اسم)
attainment, acquisition, inception

اغاز (اسم)
prime, inception, beginning, dawn, getaway, alpha, start, commencement, birth, aurora, authorship, outset, exordium, preface, instep, jump-off, lead-off, venue

شروع (اسم)
onset, inception, beginning, alpha, start, resumption, proem

اصل (اسم)
point, quintessence, inception, principle, real, maxim, axiom, germ, origin, root, stem, radical, element, strain, authorship, provenance, fatherhood, paternity, mother, motif, principium, rootstock

دریافت (اسم)
reception, inception, perception, discernment, comprehension, receipt, percipience, sentience

درجه گیری (اسم)
inception

بستن نطفه (اسم)
inception

beginning


Synonyms: birth, commencement, dawn, derivation, fountain, inauguration, initiation, kickoff, origin, outset, provenance, provenience, rise, root, source, start, well, wellspring


Antonyms: conclusion, end, ending, finish


جملات نمونه

1. the inception of ideas
در زایش اندیشه ها

2. the project's inception
آغاز طرح

3. Since its inception the company has produced 53 different aircraft designs.
[ترجمه ترگمان]این شرکت از زمان تاسیس خود ۵۳ شرکت مختلف را تولید کرده است
[ترجمه گوگل]از زمان آغاز فعالیت این شرکت، 53 طرح مختلف هواپیما را تولید کرده است

4. Since its inception in 196 the company has been at the forefront of computer development.
[ترجمه ترگمان]از زمان تاسیس این شرکت در ۱۹۶ شرکت، شرکت در خط مقدم توسعه کامپیوتر قرار داشته است
[ترجمه گوگل]از زمان آغاز آن در سال 196، این شرکت در خط مقدم توسعه کامپیوتر بوده است

5. Julia's worked for that company from its inception.
[ترجمه ترگمان]جولیا برای این شرکت از inception کار می کرد
[ترجمه گوگل]جولیا برای آن شرکت از ابتدای کارش کار کرده است

6. The club has grown rapidly since its inception in 1990.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه از زمان آغاز به کار خود در سال ۱۹۹۰ به سرعت رشد کرده است
[ترجمه گوگل]باشگاه از زمان آغاز آن در سال 1990 به سرعت رشد کرده است

7. The programme has been successful since its inception.
[ترجمه ترگمان]این برنامه از زمان آغاز به کار خود موفق بوده است
[ترجمه گوگل]این برنامه از زمان تأسیس آن موفق بوده است

8. Development and international aid are frequently misguided in inception, disastrous in execution and catastrophic for the local people.
[ترجمه ترگمان]توسعه و کمک های بین المللی به کرات در زمان آغاز، فاجعه بار در اجرا و فاجعه بار برای مردم محلی، اشتباه هستند
[ترجمه گوگل]توسعه و کمک های بین المللی اغلب در آغاز، گمراه کننده در اجرای و فاجعه بار برای مردم محلی گمراه کننده است

9. Not long after their inception, the welfare programs were under attack.
[ترجمه ترگمان]مدت ها پس از آغاز کار، برنامه های رفاهی مورد حمله قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]مدت کوتاهی پس از شروع آنها، برنامه های رفاه تحت حمله قرار گرفتند

10. The International Wine Challenge has grown since its inception in 1984 to become the world's largest and most respected wine competition.
[ترجمه ترگمان]چالش بین المللی شراب از زمان آغاز به کار خود در سال ۱۹۸۴ رشد کرده و به بزرگ ترین و معتبرترین رقابت شراب تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]چالش بین المللی شراب از زمان آغاز فعالیت خود در سال 1984 به بعد تبدیل به بزرگترین و محترم ترین رقابت های شراب شده است

11. But from its inception, it was clear this investigation would be limited and sanitized.
[ترجمه ترگمان]اما از زمان تاسیس آن مشخص بود که این تحقیق محدود و بهداشتی خواهد شد
[ترجمه گوگل]اما از زمان آغاز آن، این تحقیق روشن و واضح بود

12. Private Eye's inception had drawn on other foreign influences.
[ترجمه ترگمان]نقطه شروع یک چشم خصوصی بر سایر تاثیرات خارجی تاثیر گذاشته بود
[ترجمه گوگل]آغاز عصر خصوصی بر روی دیگر تاثیرات خارجی بود

13. The recovery had been, though slow, from its inception, fairly steady.
[ترجمه ترگمان]بهبود یافتن، هرچند آهسته، از آغاز گیری بود، کاملا منظم بود
[ترجمه گوگل]بهبودی، هرچند آهسته، از زمان آغاز آن، نسبتا پایدار بود

14. Since the Community's inception under the treaty of Rome in 195 mutual self-interest has been the driving force behind it.
[ترجمه ترگمان]از زمان آغاز اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۵ منافع مشترک، نیروی محرک پشت آن بوده است
[ترجمه گوگل]از آنجاییکه ابتدای جامعه تحت معاهده رم در سال 195 میل متقابل، نیروی محرک آن پشت سر گذاشته شده است

15. The Sunday Chronicle contained sports reports from its inception in 188
[ترجمه ترگمان]گزارش روز یکشنبه حاوی گزارش های ورزشی از ابتدای تاسیس آن در ۱۸۸ است
[ترجمه گوگل]یکشنبه کرونیکل شامل گزارش های ورزشی از زمان آغاز آن در 188 بود

the project's inception

آغاز طرح


the inception of ideas

در زایش اندیشه‌ها


پیشنهاد کاربران

1 - starting point
- نقطه ی شروع
- سرآغاز
2 - The introduction of someone to a particular activity or skill:
- شروع به کاری ، برای اولین بار

3 - Something that arouses action or activity
تحریک کردن/براگیختن
- انگیزه/محرک


شکل گیری

تلقین

دقیقا معنیش میشه تلقین نه چیز دیگه بلکه اصلی همین تلقین خودمونه ( البته به جز معانی اصلی و ترجمه های موجود، بلکه این معنی به ویژه از فیلم امریکایی برگرفته شده است، معنی جدید. )

کلمات انگلیسی در متون مختلف میتونن معانی متفاوتی داشته باشند ، مثلا در متن زیر
Since the inception of global
industrialization
از زمان آغاز صنعتی سازی جهانی . پس معنی آغاز هم میدهد .

سلام.
معنی این کلمه میشه راه اندازی
که در longman, cambrdige هم همین معنی اومده
the start of an organization or institution:
و معنی دیگری ندارد.

نطفه. . سر آغاز. . شروع به تکثیر. کاشت یک ایده وتکثیر سریع آن چون یک نطفه ویروسی. دفیلیم نولان این معنی رو میده وتلقین ترجمه بسیار اشتباه وبدیه اما دور از مضمون هم نیست.

یعنی تلقین

پیدایش - ظهور - آغاز به کار - بدو تولد

تو تمام دیکشنری های معتبر دنیا این لغت معنی پیدایش و یا سرآغاز میده. از گوگل که دیگه معتبرتر نداریم . . . اونجا هم هیچ معنی جز سرآغاز نمیده. . من نمیدونم چرا یه سریا آمار غلط میدن و میگن معنی تلقین میده!!!

کسانی که میگن تلقین، به خاطر فیلم تلقین اثر کریستوفر نولان میگن. درستش سرآغازه، تکوین

حدس و گمان در مهندسی برق

شروع جدید

در مهندسی نرم افزار در مبحث فرایند یکپارچه میتواند معنای پیش تولید داشته باشد.
پیش تولید، شکل گیری

بُنیان


کلمات دیگر: