کلمه جو
صفحه اصلی

incitement


معنی : فتنه انگیزی، تحریک، انگیزش، تهییج
معانی دیگر : تحریک، تهییج، انگیزش

انگلیسی به فارسی

تحریک، انگیزش، فتنه انگیزی، تهییج


تحریک، تهییج، انگیزش


انگلیسی به انگلیسی

• stirring up, provocation, instigation, stimulation
incitement is the activity of inciting particular behaviour or feelings.

مترادف و متضاد

فتنه انگیزی (اسم)
abetment, seduction, instigation, incitement, provocation

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

انگیزش (اسم)
incitement, provocation, stimulation, animation, motivation, urge, inanition, fillip, incitation

تهییج (اسم)
incitement, fret, excitement, fry, incitation

motive


Synonyms: stimulus, instigation, provocation, incentive, incitation


جملات نمونه

1. British law forbids incitement to murder.
[ترجمه ترگمان]قانون انگلیس تحریک به قتل را ممنوع می کند
[ترجمه گوگل]قوانین بریتانیا ممنوع الحساب به قتل هستند

2. Interest is an incitement to study.
[ترجمه ترگمان]سود یک تحریک برای مطالعه است
[ترجمه گوگل]علاقه، انگیزه برای مطالعه است

3. What you said operated as an incitement on me.
[ترجمه ترگمان]چیزی که شما گفتید به عنوان تحریک روی من عمل می کند
[ترجمه گوگل]آنچه شما گفتید به عنوان یک انگیزه برای من عمل کرد

4. What an incitement to lust all those press-ups must be.
[ترجمه ترگمان]چیزی که تحریک به شهوت همه آن ups را تحریک می کند باید باشد
[ترجمه گوگل]چه انگیزه ای برای شهوت رفتن همه ی این فشارها باید داشته باشد

5. Incitement to murder, by people living nominally under a country's law, should automatically lead to arrest.
[ترجمه ترگمان]قتل افرادی که اسما تحت قانون یک کشور زندگی می کنند باید به طور خودکار به دستگیری منجر شود
[ترجمه گوگل]تحریک قتل، توسط افرادی که به طور قانون اساسی تحت قانون کشور زندگی می کنند، باید به طور خودکار منجر به دستگیری شود

6. Incitement, direct or indirect, must be treated with the full rigour of the law.
[ترجمه ترگمان]Incitement، مستقیم یا غیر مستقیم، باید با دقت و دقت کامل این قانون رفتار شود
[ترجمه گوگل]خشونت، مستقیم یا غیرمستقیم، باید با سختی کامل قانون برخورد شود

7. Nicholas, 2 and Robin, 20, admitted incitement to burglary.
[ترجمه ترگمان]نیکولاس، ۲ و رابین ۲۰ ساله به تحریک به دزدی اعتراف کردند
[ترجمه گوگل]نیکلاس، 2 و رابین، 20 ساله، اعتراف کردند که به سرقت رفته است

8. Fifthly, pursue incitement excessively, neglect diapason.
[ترجمه ترگمان]پنجم، به دنبال تحریک بیش از حد، غفلت و غفلت
[ترجمه گوگل]پنجم، تعقیب بیش از حد را دنبال کنید، غفلت از دیاپاسون را نادیده بگیرید

9. Others finger Salman Rushdie's knighthood as an incitement of Muslim outrage.
[ترجمه ترگمان]دیگران، سلمان رشدی را به عنوان تحریک خشم مسلمانان معرفی کرد
[ترجمه گوگل]دیگران قهرمانانه سلطان روشدی به عنوان تحریک خشم مسلمانان است

10. Motivations and incentives are incitement to the action of organization members.
[ترجمه ترگمان]انگیزه ها و انگیزه های تحریک به عمل اعضای سازمان هستند
[ترجمه گوگل]انگیزه ها و انگیزه ها موجب اعمال اعضای سازمان می شود

11. All this may seem like an incitement to profligacy, consistent with Keynes's rather bohemian private life as a charter member of the Cambridge Apostles and the Bloomsbury group.
[ترجمه ترگمان]همه اینها ممکن است به گونه ای باشد که به هرزگی ادامه دهد، سازگار با زندگی خصوصی Keynes به عنوان یکی از اعضای charter حواریون کمبریج و گروه بلومزبری
[ترجمه گوگل]همه اینها ممکن است مانند تحریک رنج و عصبانیت، مطابق با زندگی خصوصی کوهنوردی بوهمیا به عنوان یک عضو هیات مدیره اعضای کمبریج و گروه بلومزبری باشد

12. He still faces charges of incitement.
[ترجمه ترگمان]او هنوز با اتهامات تحریک مواجه است
[ترجمه گوگل]او همچنان با اتهام تحریک مواجه است

13. He has been summoned to appear in court on charges of incitement to law-breaking.
[ترجمه ترگمان]او برای حضور در دادگاه به اتهام تحریک به شکستن قانون احضار شده است
[ترجمه گوگل]او در دادگاه به اتهام تحریک و تشنج به مجازات احضار شده است

14. The government jailed 100 or so of the party's leading members on charges ranging from graffiti-writing to incitement of violence.
[ترجمه ترگمان]دولت ۱۰۰ نفر یا از اعضای برجسته حزب را به اتهامات از روی دیوار نوشته ها به تحریک خشونت زندانی کرده است
[ترجمه گوگل]دولت، 100 نفر از اعضای برجسته حزب را به اتهام اعمال خشونت علیه نقض حقوق بشر از زندان آزاد شد

پیشنهاد کاربران

تحریک
مانند تحریک مظنونین به ارتکاب جرم از سوی نیروهای پلیس مخفی در حیطه ی دام گستری


کلمات دیگر: