کلمه جو
صفحه اصلی

incestuous


معنی : زانی با محارم
معانی دیگر : وابسته به زنای با محرم، وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس

انگلیسی به فارسی

زانی با محارم، وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: incestuously (adv.), incestuousness (n.)
• : تعریف: of, involving, or guilty of incest.

• of or pertaining to incest, of or pertaining to sexual intercourse between closely related individuals; practicing incest
an incestuous relationship is one involving incest.
an incestuous group of people is a small group of people who all know each other well and do not associate with anyone outside the group; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

زانی با محارم (صفت)
incestuous

abusive


Synonyms: depraved, interbred, carnal, lewd


جملات نمونه

1. They accused her of an incestuous relationship with her father.
[ترجمه ترگمان]آن ها وی را به رابطه ای غیر مجاز با پدرش متهم کردند
[ترجمه گوگل]آنها او را متهم به یک رابطه شگرفی با پدرش کردند

2. The film is about Auteil's incestuous love for his sister.
[ترجمه ترگمان]این فیلم در مورد عشق incestuous به خواهرش است
[ترجمه گوگل]این فیلم درباره عشق عشقی Auteil برای خواهرش است

3. The music industry is an incestuous business.
[ترجمه ترگمان]صنعت موسیقی یک تجارت غیر مجاز است
[ترجمه گوگل]صنعت موسیقی یک تجارت پر سر و صدایی است

4. Its inhabitants are a close and incestuous lot.
[ترجمه ترگمان]ساکنان آن بسیار نزدیک و incestuous هستند
[ترجمه گوگل]ساکنان آن بسیار زیاد هستند

5. Theatre people are a rather incestuous group, I find.
[ترجمه ترگمان]من متوجه شده ام که افراد تئاتر یک گروه rather هستند
[ترجمه گوگل]مردم تئاتر یک گروه غریبه هستند، من پیدا کردم

6. Journalists and politicians often have a rather incestuous relationship.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران و سیاستمداران اغلب رابطه rather دارند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران و سیاستمداران اغلب رابطه نسبتا پر سر و صدایی دارند

7. There was believed to have been an incestuous relationship between Alfonso and Urraca and they were probably responsible for Sancho's death.
[ترجمه ترگمان]معتقد بودند که رابطه نامشروع بین آلفونسو و Urraca بوده اند و احتمالا مسئول مرگ سانکو هستند
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این بود که ارتباط آشکار بین آلفونسو و اوراکا بوده و احتمالا مسئول مرگ جان سانچو بوده است

8. She and her confessor ran away from her incestuous father, a pagan chieftain.
[ترجمه ترگمان]اون و کشیش her از پدر incestuous فرار کردن، یه رئیس کافر
[ترجمه گوگل]او و مؤمنش فرار از پدر مادری او، فرمانده بت پرست بود

9. It is this incestuous relationship to which Paul refers in 1 Cor 5:
[ترجمه ترگمان]این رابطه ای است که پل در رابطه با آن به شکل ۱ Cor ۵ اشاره دارد:
[ترجمه گوگل]این رابطه مبهم است که پل در 1 کورس 5 اشاره می کند:

10. The first incestuous kiss between Christine and Lea occurs as the two are reconciled following an argument.
[ترجمه ترگمان]اولین بوسه غیر مجاز بین کریستین و لی در حالی رخ می دهد که این دو بعد از بحث با یکدیگر آشتی کرده اند
[ترجمه گوگل]اولین بوسه مکرر بین کریستین و لای رخ می دهد به عنوان دو مورد پس از یک مصاحبه آشتی می شود

11. Incestuous alliances were common among Egypt's royalty, said renowned Egyptologist Zahi Hawass.
[ترجمه ترگمان]Egyptologist حواس renowned، معروف به Egyptologist Zahi، گفت که متحدان incestuous در بین اعضای خانواده سلطنتی مصر رایج بودند
[ترجمه گوگل]زهی هاواس، معروف مصر شناس، گفت: اتحادیه های پرشور در میان سلطنت های مصر رایج بودند

12. Is the stubborn earth with the incestuous strife.
[ترجمه ترگمان]این زمین کله شقی است که مشکلات incestuous دارند
[ترجمه گوگل]زمین خشونت آمیز با نزاع سرطانی است

13. Hospitals are very incestuous places.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها به مکان های بسیار محدود می رسند
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها مکان های بسیار سرطانی هستند

14. I had heard how lightly he dismissed the horrific offences of incestuous abuse.
[ترجمه ترگمان]من شنیده بودم که او چگونه جرائم دهشتناک سو abuse را رد کرد
[ترجمه گوگل]من شنیده بودم که به آرامی مرتکب جرائم وحشتناک سوءاستفاده شدگان شد

15. Compare the impact of the following feeble denouement with that of Oedipus who really was incestuous!
[ترجمه ترگمان]تاثیر زمان کم نور زیر را با آن دوران ادیپ مقایسه کنید که واقعا مجاز بود!
[ترجمه گوگل]مقایسه نفوذ ضعیف زیر با عدپی که واقعا لثه بود مقایسه کنید!

پیشنهاد کاربران

خشک مغز، مقاوم در برابر تأثیر پذیری از دیگران، متحجر

وحی منزل، غیر قابل تغییر

Of incest/ related to incest

For example :
She is in an incestuous relationship with her father


کلمات دیگر: