کلمه جو
صفحه اصلی

give up


معنی : ترک کردن، تسلیم کردن، منصرف شدن، ول کردن، دست برداشتن از
معانی دیگر : 1- تسلیم کردن یا شدن، پس دادن، (از حق خود) گذشتن، دست کشیدن، دست برداشتن، دست شستن، دلسرد شدن، 2- فدا کردن

انگلیسی به فارسی

سپردن، واگذار کردن


دست برداشتن


دلسرد شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to surrender; yield.
متضاد: struggle

- She gave up the stolen money to the police.
[ترجمه Kasra] او پول دزدیده شده را به پلیس داد
[ترجمه محمد رضا داودی] او پول دزدیده شده را به پلیس برگرداند
[ترجمه امین] او پول دزدیده شده را به پلیس پس داد.
[ترجمه امیررضا فرهید] او ( اشاره به مونث ) پول دزدیده شده را به پلیس باز گرداند.
[ترجمه Parastoo] او تسلیم شد وپول دزدی شده را به پلیس بازگرداند.
[ترجمه Mahdi] او ( مونث ) پولی را که دزدیده شده بود به پلیس بازگرداند
[ترجمه Asra] او پول دزدیده شده را به پلیس باز گرداند.
[ترجمه ترگمان] پول دزدی رو داد به پلیس
[ترجمه گوگل] او پول دزدیده را به پلیس داد

(2) تعریف: to stop.
متضاد: continue

- He gave up playing football after breaking his hand.
[ترجمه علی] بعد از شکستن دستش از فوتبال بازی کردن دست برداشت
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] بعداز شکسته شدن دستش، بازی فوتبال رو، رها کرد.
[ترجمه ترگمان] پس از شکستن دستش فوتبال بازی می کرد
[ترجمه گوگل] پس از شکستن دستش، فوتبال را ترک کرد

(3) تعریف: to stop trying to do something.
متضاد: continue, persevere, persist, prosecute
مشابه: abandon

- Don't give up just because it's difficult.
[ترجمه علی اکبر منصوری] دست بر ندار/تسلیم نشو فقط به این خاطر که مشکل است!
[ترجمه A.A] فقط به دلیل اینکه سخت است منصرف نشو
[ترجمه 20] دست نکش به خاطر این مشکل کوچک
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] فقط به خاطر اینکه، سخته، بی خیالش نشو.
[ترجمه حمید شیرازی] فقط به خاطر سخت بودنش تسلیم نشو!
[ترجمه ترگمان] تسلیم نشو چون سخته
[ترجمه گوگل] از دست ندهید چون مشکل است

• give way, concede, stop trying; stop doing something; despair of

مترادف و متضاد

ترک کردن (فعل)
leave, expatriate, defect, abnegate, relinquish, give up, pull out, disuse, desert, evacuate, give over, throw over

تسلیم کردن (فعل)
submit, cede, give up, lodge, consign, subjugate, subdue, hand over, conquer, hand on

منصرف شدن (فعل)
quit, give up, change one's mind

ول کردن (فعل)
leave, quit, relinquish, give up, desert, let, discard, forsake, unhand, unbridle, unloose

دست برداشتن از (فعل)
give up, desist

admit defeat


Synonyms: abandon, back down, bail out, bow out, buckle under, capitulate, cave in, cease, cede, chicken out, collapse, comply, concede, cry uncle, cut out, desist, despair, drop, drop like a hot potato, fold, forswear, hand over, leave off, pull out, quit, relinquish, resign, stop, submit, surrender, take the oath, throw in the towel, waive, walk out on, wash one’s hands of, yield


Antonyms: fight, hold out, stand up to, withstand


Surrender (someone or something)


Stop or quit (an activity etc)


Relinquish (something)


Lose hope concerning (someone or something)


Abandon (someone or something)


جملات نمونه

1. Do not, for one repulse, give up the purpose that you resolved to effect.
[ترجمه ترگمان]به خاطر یک دفع، هدفی را که می خواهید به آن عمل کنید تسلیم نکنید
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به یک دفعه، نگذارید که هدف شما حل شود

2. Keep trying!Don't give up the ship.
[ترجمه amir] نا امید نشو و کشتی را رها نکن
[ترجمه صدارت] به تلاشت ادامه بده! کشتی را ترک نکن
[ترجمه امیررضا فرهید] سعی کردن را ادامه بده ! نا امید نشو و کشتی را رها نکن.
[ترجمه شهاب] تلاش کن !کشتی را رها نکن
[ترجمه 55] به تلاش کردن ادامه بده و کشتی را رها نکن
[ترجمه Ali] تلاشت رو بکن از کشتی دست بر ندار [کشتی را رها نکن]
[ترجمه مخچه] تمام تلاشت را بکن و نا امید نشو
[ترجمه rrrr] سعی کردن را ادامه بده ! نا امید نشو و کشتی را رها نکن
[ترجمه ترگمان]به تلاش ادامه بده! کشتی را رها نکن
[ترجمه گوگل]سعی کن! کشتی را رها نکن!

3. Before you give up ,think of the reason why you held on so long.
[ترجمه علیرضا کلانتر] پیش از تسلیم شدن، در مورد اینکه چرا اینهمه مدت صبور بودید بیندیشید
[ترجمه fateme] قبل از تسلیم شدن به این فکر کنید که چرا این مدت طولانی را صبر کرده اید
[ترجمه آیسا 😇] قبل از اینکه تسلیم بشی به اون صبر و تحملی که کردی فکر کن.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه تسلیم شی، به این دلیل که چرا این همه مدت نگهش داشتی فکر کن
[ترجمه گوگل]قبل از رها کردن، فکر کنید دلیل اینکه چرا مدت زیادی را سپری می کنید فکر می کنید

4. Don't give up when you are able to fly,to dream and to love.
[ترجمه fatemeh] هیچ وقت تسلیم نشوید وقتی قادر به پرواز، به رویا رفتن و عاشق شدن هستید
[ترجمه ترگمان]زمانی که می توانید پرواز کنید، به خواب بروید و عاشق شوید
[ترجمه گوگل]هنگامی که قادر به پرواز هستید، به رویای و عاشق شدن، دست نکشید

5. He urged them not to give up on peace efforts.
[ترجمه ترگمان]وی از آن ها خواست تا در تلاش های صلح شرکت نکنند
[ترجمه گوگل]او از آنها خواسته است که از تلاش های صلح نپسندند

6. I have given up to give up.
[ترجمه Bahar :)] من باید تسلیم شوم.
[ترجمه ترگمان]من تسلیم شدم که تسلیم بشم
[ترجمه گوگل]من داده ام رها کردن

7. The reason why people give up so quickly is because they look at how far they still have to go, instead of how far they have come.
[ترجمه A.A] دلیل اینکه چرا مردم خیلی زود دلسرد میشوند این است که آنها نگاه میکنند که بازهم چقدر باید ادامه دهند بجای اینکه نگاه کنند چقدر پیش رفته اند
[ترجمه S.s_Gh] دلیل این که مردم به سرعت از این کار خودداری می کنند، به این معنی است که آنها به جای اینکه چقدر دور بمانند نگاهشان می کنند تا چه حد مجبور به رفتن هستند.
[ترجمه Ali] دلیل اینکه مردم خیلی زود ناامید می شوند این است که آن ها نگاه می کنند به مسیری که پیش رو دارند ، نه مسیری که پشت سر گذاشته اند .
[ترجمه ترگمان]دلیل اینکه چرا مردم به این سرعت تسلیم می شوند این است که آن ها به این دلیل که تا چه حد باید بروند، به جای اینکه تا چه حد به اینجا می رسند، نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]دلیل این که مردم به سرعت از این کار خودداری می کنند، این است که آنها به جای اینکه چقدر از آنها آمده اند نگاهی به چگونگی حرکت آنها به سمت پایین می اندازند

8. l'll give up drinking,I can sign off.
[ترجمه Red tulip] من نوشیدن را کنار خواهم گذاشت، می توانم ثابت کنم.
[ترجمه بهار] من مشروب خوردن را ترک خواهم کرد میتونم امضا کنم
[ترجمه باران] من مشروب خورن را ترک خواهم کرد. من میتونم ثابت کنم.
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] قول شرف می دم که مشروب رو ترک کنم.
[ترجمه ترگمان]من مست می کنم، می تونم امضا کنم
[ترجمه گوگل]من نوشیدم، من می توانم ثبت نام کنم

9. Just don't give up, Russia are then buchibuqi.
[ترجمه ترگمان]فقط تسلیم نشو، روسیه are
[ترجمه گوگل]فقط دست نزنید، روسیه پس از آن buchibuqi است

10. I am trying to persuade him to give up the attempt.
[ترجمه عاطی] من سعی بر این دارم که او را متقاعد سازم تا دست از تلاش برکشد.
[ترجمه ترگمان]من سعی می کنم او را متقاعد کنم که از این اقدام منصرف شود
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم او را متقاعد سازم که تلاش کند

11. Never, never, never, never give up .
[ترجمه خر] هیچوقت هیچوقت هیچوقت هیچوقت تسلیم نشو
[ترجمه MEHREGAN] اصلا اصلا اصلا اصلا تسلیم نشو
[ترجمه ترگمان]هرگز، هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نشو
[ترجمه گوگل]هرگز، هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نشوید

12. Keep on going never give up.
[ترجمه nzh] به راهت ادامه بده و هیچ وقت تسلیم نشو
[ترجمه ترگمان] ادامه بده، هیچوقت تسلیم نشو
[ترجمه گوگل]ادامه ندهید هرگز فراموش نکنید

13. I can't answer that puzzle; I give up.
[ترجمه fateme] من نمیتوانم آن جدول را تکمیل کنم ، تسلیم شده ام
[ترجمه Bahar :)] نمیتوانم به ان معما پاسخ بدهم ، من تسلیم میشوم
[ترجمه Raha] من نمیتوانم اون پازل رو حل کنم، تسلیم میشوم.
[ترجمه حامد مهدیزاده] من نمیتونم اون پازل رو حل کنم. تسلیم میشم.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم به آن معما جواب بدهم؛ تسلیم می شوم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به آن پازل جواب بدهم من رها کردن

14. He is obstinate and determined and will not give up.
[ترجمه ترگمان]او سرسخت و مصمم است و تسلیم نخواهد شد
[ترجمه گوگل]او مستحکم و مصمم است و نمی پذیرد

پیشنهاد کاربران

گذشتن از چیزی یا کسی

بی خیال شدن
دست برداشتن

. Stop trying to do some thing.
دست برداشتن از انجام کاری

دست کشیدن از

تسلیم نشد

ول کردن کاری یا چیزی

. Don't have any hope or motivation to do something

Stop trying to do sth

جنگ کردن

دادن، دراختیار گذاشتن

ول کردن

ترک کردن

ترک کردن
My uncle promises he will give up smoking
عمویم قول داد که سیگار کشیدن را ترک خواهد کرد
❔❔

دلسرد شدن نا امید شدن
اگه دوست داشتید لایک کنید

Stop trying to do something
بعنی تسلیم شدن یا همان نا امید شدن مخالفش هم می شه dont give up یعنی تسلیم نشو یا نا امید نشو

بیخیال، ولش کن

کنار کشیدن

معنی:
تسلیم شدن، دست کشیدن
تعریف:
Stop trying
مثال:
Dont give up
معنی:
تسلیم نشو

پا پس کشیدن

ناامید شدن

ترک کردن، تسلیم شدن

امیدى نداشتن.


منصرف شدن

از دست دادن


بیخیال شدن

Never =تسلیم شدن


تسلیم شدن واگذار کردن، بیخیال شدن ، منصرف شدن

ترک کردن منصرف شدن

relinquish

تخصصی حقوق : ساقط کردن

Stop trying

ول کردن کاری یا انجام ندادن کاری یا دست نگهداشتناز کاری که انجام میدهیم

Please mean the words

تسلیم شدن

رها کردن

فکر چیزی را از سر بیرون کردن.

دست ورداشتن از

ول کردن _ رها کردن

Give up/cheer up

ترک کردن تسلیم کردن

to abandon some task, goal or what one is planning to do
to stop doing sth in particular, often a habit
to doubt or remain skeptical of sb or sth

منصرف و ناامید شدن

Stop trying to do something

رها کردن . ول کردن

استعفا دادن

Means If you give some thing up , you stop doing it
Eating it, etc not other

Dont give up until your hearbeat does. . .


کم آوردن

مچاله کردن

در مورد زمان به معنی صرف کردن است
مثال: thank you for the amount of time you have given up to help me.
معنی: ممنونم بابت وقتی که صرف کمک کردن به من کردی.


کلمات دیگر: