کلمه جو
صفحه اصلی

finagle


معنی : گول زدن، نقشه کشیدن، بازرنگی بدست اوردن، باحیله بدست اوردن
معانی دیگر : (با حیله یا زرنگی) به دست آوردن، مرد رندی کردن، (رندانه) انجام دادن، (از کسی) در کشیدن، کلاشی کردن، نقشه کشیدن برای

انگلیسی به فارسی

با زرنگی به‌دست آوردن، نقشه کشیدن (برای)، با حیله به‌دست آوردن، گول زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: finagles, finagling, finagled
• : تعریف: (informal) to use underhanded, indirect, or tricky techniques to achieve one's goal.
مشابه: angle, intrigue, operate

- He finally got the part, but he had to finagle.
[ترجمه ترگمان] بالاخره اون نقش رو گرفت، اما باید finagle می کرد
[ترجمه گوگل] او در نهایت بخشی را به دست آورد، اما او مجبور بود پول خرج کند
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: finagler (n.)
(1) تعریف: (informal) to obtain by finagling.
مشابه: intrigue

(2) تعریف: to cheat, trick, or persuade by deception.
مشابه: trick

- She finagled her parents out of their car.
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش رو از ماشین بیرون کردن
[ترجمه گوگل] او پدر و مادرش را از ماشینش نجات داد

• (slang) cheat, defraud, use cunning; acquire through fraud

مترادف و متضاد

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

نقشه کشیدن (فعل)
scale, machinate, plan, project, plat, map, plot, compass, engineer, finagle

بازرنگی بدست اوردن (فعل)
finagle

با حیله بدست اوردن (فعل)
finagle

maneuver


Synonyms: cheat, contrive, deceive, manipulate, plot, scheme, swindle, trick, wheel and deal


جملات نمونه

1. He finagled me out of my property.
[ترجمه ترگمان] اون منو از ملک من بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او از اموال من خارج شد

2. How he finagled four front row seats to the game I'll never know.
[ترجمه ترگمان]این که چگونه چهار صندلی ردیف جلو بازی می کند که من هرگز نخواهم فهمید
[ترجمه گوگل]چگونه او چهار ردیف صندلی ردیف را به بازی من، هرگز نمی دانم

3. He somehow finagled his way into the army as a lieutenant.
[ترجمه ترگمان]او به نحوی از خود بی خود شده و به ارتش خدمت کرده بود
[ترجمه گوگل]او به نوعی سرمشق خود را به ارتش رساند

4. However, the resourceful imp manages to finagle an apprenticeship out of the sympathetic Alfredo, whose adages come mostly from the pens of Hollywood screenwriters.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این میمون باهوش موفق می شود یک دوره کارآموزی را از the دلسوز که adages اغلب از the of هالیوود سرچشمه می گیرد، به پایان برساند
[ترجمه گوگل]با این حال، توانایی در اختیار داشتن یک کارآموزی از Alfredo همدردی، که ادعاهای او بیشتر از قلم فیلمنامه نویسان هالیوودی است، به سر می برد

5. The finagle factor is still at work.
[ترجمه ترگمان]عامل finagle هنوز در حال کار است
[ترجمه گوگل]عامل ریزش مو هنوز در حال کار است

6. He is a master of finagle and accommoda - tion ; he is purposeful and principled.
[ترجمه ترگمان]او استاد finagle و accommoda است؛ او هدفمند و اصولی است
[ترجمه گوگل]او کارشناسی ارشد مالی و نگهداری است؛ او هدفمند و اصولی است

7. Shady stockbrokers who finagle their clients out of fortunes.
[ترجمه ترگمان]شیدی گروو \"who رو از fortunes خارج میکنن\"
[ترجمه گوگل]سهامداران سفت و سخت که مشتریان خود را از بخت و اقبال درآورند

8. Finagle a day off from work.
[ترجمه ترگمان] یه روز از کار اخراج شدم
[ترجمه گوگل]یک روز از کار خارج شوید

9. Finagle factor is at work in nearly all fields.
[ترجمه ترگمان]عامل finagle تقریبا در همه زمینه ها کار می کند
[ترجمه گوگل]ضریب Finagle در تقریبا تمام زمینه ها کار می کند

10. FINAGLE " is not a word that most people associate with science . "
[ترجمه ترگمان]واژه \"finagle\" واژه ای نیست که بیشتر مردم با علم مرتبط باشند
[ترجمه گوگل]FINAGLE 'کلمه ای نیست که اکثر مردم با علم مرتبط باشند '

11. The cheap, used irrigation gear he could finagle leaks more than it irrigates, leaving mosquito pools that qualify this farm as malarious.
[ترجمه ترگمان]ارز ارزان و مورد استفاده برای آبیاری بیش از حد امکان پذیر است و pools از پشه را رها می کند که این مزرعه را به عنوان malarious در نظر گرفته است
[ترجمه گوگل]ارزان، استفاده از دستگاه آبیاری می تواند بیش از آن که آبیاری می کند، نشت کند، باقی می ماند، اما پشه های پشه که این مزرعه را مالاریا می دانند

12. It's a grey area, that many try to finagle through, avoiding more responsibilities, yet still taking a claim to those ravishing days of dark nights, city streetlights, pumping fists, and club noise.
[ترجمه ترگمان]این یک منطقه خاکستری است که بسیاری از آن ها سعی می کنند از مسئولیت های بیشتر اجتناب کنند، با این حال هنوز هم ادعا می کنند که این روزه ای زیبای شبه ای تاریک، چراغ های خیابان و چراغ های خیابان و سر و صدای کلوب را در بر می گیرند
[ترجمه گوگل]این ناحیه خاکستری است که بسیاری از آنها سعی دارند از طریق مسئولیت های بیشتری از خود دفاع کنند و در عین حال ادعای روزافزونی از شب های تاریک، چراغهای شهر، مشت های پمپاژ و سر و صدای باشگاه را مطرح کنند

13. Many try to finagle through, avoiding more responsibilities, yet still taking a claim to those ravishing days of club noise.
[ترجمه ترگمان]بسیاری سعی می کنند از طریق اجتناب از مسئولیت های بیشتر اجتناب کنند، با این حال هنوز هم ادعا می کنند که این روزه ای دلربا در سر و صدای کلوب هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها تلاش می کنند تا از طریق مسئولیت های بیشتری از بین بروند، اما در عین حال ادعای روزافزونی از سر و صدای باشگاه را دارند

14. All this is important because the finagle factor is still at work .
[ترجمه ترگمان]تمام این موارد مهم هستند زیرا عامل finagle هنوز در حال کار است
[ترجمه گوگل]همه این مهم است چرا که فاکتور finagle هنوز در محل کار است

She finagled ten dollars out of me.

او با رندی ده دلار از من گرفت.


پیشنهاد کاربران

زرنگ بازی درآوردن

گول زدن

Get sth by tricking people


کلمات دیگر: