کلمه جو
صفحه اصلی

enduring


معنی : متحمل، سر سخت، شکیبا
معانی دیگر : پایا، دیرپا، ماندنی، پایدار، بادوام، جاودان، پاینده، پرطاقت

انگلیسی به فارسی

پایا، دیرپا، ماندنی، پایدار، بادوام، جاودان، پاینده، ماندنی


پایدار، متحمل، شکیبا، سر سخت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: enduringly (adv.), enduringness (n.)
(1) تعریف: long-lasting, permanent, chronic, or persistent.
متضاد: fleeting, short-lived
مشابه: abiding, eternal, everlasting, lasting, long-lasting, longstanding, persistent, stable

- Poverty is an enduring ill.
[ترجمه ترگمان] فقر یک بیماری پایداری است
[ترجمه گوگل] فقر یک بیماری ماندگار است
- an enduring fame
[ترجمه ترگمان] شهرت جاویدان
[ترجمه گوگل] یک شهرت پایدار

(2) تعریف: forbearing, patient, or long-suffering.
مشابه: meek

• lasting, persisting, remaining

مترادف و متضاد

متحمل (صفت)
suffering, bearing, enduring, supporting

سر سخت (صفت)
headstrong, dogged, obstinate, tough, tenacious, vivid, vivacious, stubborn, recalcitrant, hardy, enduring, bull-headed, pigheaded, froward, die-hard, refractory, hard-bitten, hard-fought, incompliant, nine-lived, renitent, self-opinionated, stiff-necked, subsistent

شکیبا (صفت)
sturdy, hardy, enduring, tolerant, patient

lasting


Synonyms: abiding, surviving, permanent


جملات نمونه

1. the enduring bonds of friendship between our two nations
رشته های دوستی پایدار که دو ملت ما را پیوند می دهد

2. Few of them feel bound by any enduring loyalties.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آن ها حس وفاداری پایدار را احساس می کنند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از آنها به وفور پایدار احساس می شود

3. Only Marilyn has proved as enduring a fashion icon.
[ترجمه ترگمان]تنها ماریلن آن طور که یک نماد مد است ثابت شده است
[ترجمه گوگل]فقط Marilyn ثابت شده است که یک نماد مد است

4. I shall be left with many enduring memories of the time I spent in India.
[ترجمه ترگمان]من با خاطرات همیشگی از زمانی که در هند به سر بردم، باقی خواهم ماند
[ترجمه گوگل]من با بسیاری از خاطرات پایدار از زمان صرف شده در هند باقی خواهم ماند

5. What is the reason for the game's enduring appeal?
[ترجمه ترگمان]دلیل جذابیت این بازی چیست؟
[ترجمه گوگل]دلیل درخواست تجدید نظر در بازی چیست؟

6. Her influence was the most enduring of all.
[ترجمه ترگمان]نفوذ او از همه enduring بود
[ترجمه گوگل]نفوذ او بیشترین تحمل را داشت

7. The enduring point is that close links did not make finance the slave of industry.
[ترجمه ترگمان]نکته ماندگار این است که پیوندهای نزدیک، دارایی صنعت را تامین نمی کنند
[ترجمه گوگل]نکته پایانی این است که پیوندهای نزدیک، بردهداری از صنعت نیستند

8. My enduring affection for ye olde original triumphs over this calculated spectacular.
[ترجمه ترگمان]محبت و علاقه من نسبت به شما در این مورد فوق العاده تماشایی است
[ترجمه گوگل]محبت پایدار من برای پیروزی اصلی شما در طول این محاسبه چشمگیر است

9. But the most enduring treasure is the city itself.
[ترجمه ترگمان]اما most گنج خود شهر است
[ترجمه گوگل]اما مهمترین گنجینه شهر خود است

10. His enduring passion and genius is financial.
[ترجمه ترگمان]عشق و نبوغ دیرپای او مالی است
[ترجمه گوگل]شور و اشتیاق پایدار و نابغه مالی است

11. Cartoons have a universal and enduring appeal.
[ترجمه ترگمان]Cartoons دارای یک جاذبه جهانی و ماندگار هستند
[ترجمه گوگل]کارتون ها یک تجدید نظر جهانی و پایدار دارند

12. Better than enduring his fumbling during the night in the vain hope of satisfaction when the need was strong in her.
[ترجمه ترگمان]بهتر از آن بود که در آن شب که نیاز مبرمی به او داشته باشد در دل شب دست و پا کند
[ترجمه گوگل]بهتر از آنست که در طول شب، در حالی که نیازهایش در اوست، آرامش خود را در طول شب در آرامش امید رضایت قرار دهید

13. A strong enduring influence - a part of my voice that's his.
[ترجمه ترگمان]نفوذ ذهنی قوی - قسمتی از صدایم که متعلق به اوست
[ترجمه گوگل]نفوذ پایدار قوی - بخشی از صدای من که اوست

14. Thus the Premiership's most enduring fairytale has reached a dark denouement worthy of the brothers Grimm.
[ترجمه ترگمان]از این رو، most ترین داستان Premiership ها به نتیجه ای تیره و با ارزش برادران گریم رسیده است
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب پدیده ی پایداری نخست وزیری به یک تفرقه ی تاریک ارزش برادران گریمم رسیده است

The enduring bonds of friendship between our two nations.

رشته‌های دوستی پایدار که دو ملت ما را پیوند می‌دهد.


پیشنهاد کاربران

ماندگار

تحمل کننده

جاویدان

enduring ( adj ) = lasting ( adj )
به معناهای: پایا، پایدار، با دوام، ماندگار

ابدی، جاودان، مانا

این واژه به معنای ابدی و همیشگی و جاودانی نیست بلکه به معنای دیرپایی و بادوامی و پایداری در یک دوره ی زمانی هست و این دوره زمانی ممکنه طولانی باشه اما قطعی و همیشگی نیست
lasting over a period time
a long lasting friendship
the enduring appeal of cartoons

دوست عزیز درست فرموده
ابن اسم به معنای جاویدان نیست.
به علاوه با Endearing اشتب نگیرید
It's just so Endearing

existing for a long time :
the enduring appeal of cartoons
I shall be left with many enduring memories of the time I spent in India.

معنیش میشه چیزیکه برای مدت زمان طولانی باقی میمونه نه همیشه


Everlasting, Eternal, infinite, endless, immortal, timeless


کلمات دیگر: