کلمه جو
صفحه اصلی

firework


معنی : اتش بازی
معانی دیگر : اتش بازی

انگلیسی به فارسی

آتش بازی، اتش بازی


انگلیسی به انگلیسی

• explosive device which produces a bright display of light and sound
fireworks are small objects with chemicals inside them that burn with coloured sparks or smoke when you light them. fireworks are lit on special occasions to entertain people.
fireworks are also angry arguments or words.
explosive device which produces a bright display of light and sound

مترادف و متضاد

اتش بازی (اسم)
bonfire, pyrotechnic, firework, squib

جملات نمونه

1. The firework exploded in his hand.
[ترجمه ترگمان]وسیله آتش بازی در دستش منفجر شد
[ترجمه گوگل]آتش بازی در دستش منفجر شد

2. The gala culminated in a firework display.
[ترجمه Sara] جنشنواره آتش بازی به نمایش گذاشته شد
[ترجمه 🌠MM93🌠] جشن با یک نمایش آتش بازی به اوج خود رسید.
[ترجمه ترگمان]این جشن در یک نمایش آتش بازی به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]جشنواره به نمایش گذاشته شد

3. The climax of the celebration was a firework display.
[ترجمه ترگمان]اوج جشن یک نمایش آتش بازی بود
[ترجمه گوگل]اوج جشن یک نمایش آتش بازی بود

4. The firework showered sparks all over the lawn.
[ترجمه ترگمان]در سراسر چمن جرقه آتش بازی راه افتاد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در سراسر چمن جاری شد

5. The highlight of the week was Saturday's firework display.
[ترجمه ترگمان]نقطه برجسته این هفته نمایش آتش بازی روز شنبه بود
[ترجمه گوگل]برجسته هفته نمایشگر آتش بازی شنبه بود

6. The firework exploded in a shower of sparks.
[ترجمه ترگمان]وسیله آتش بازی در رگباری از جرقه منفجر شد
[ترجمه گوگل]آتش بازی در دوش جرقه منفجر شد

7. The firework spluttered and went out.
[ترجمه ترگمان]آتش بازی راه افتاد و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]آتش بازی فریاد زد و رفت

8. They put on a spectacular firework display.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمایش آتش بازی خارق العاده ای انجام دادند
[ترجمه گوگل]آنها روی صفحه نمایش آتش بازی ظاهر شد

9. One boy had let off a firework in class.
[ترجمه .] یک پسر در کلاس وسایل آتش بازی داشت
[ترجمه ترگمان]یک پسر کلاس آتش بازی را از کلاس بیرون آورده بود
[ترجمه گوگل]یک پسر یک کلاس آتش بازی داشت

10. The firework exploded with a loud bang.
[ترجمه ترگمان]وسیله آتش بازی با صدای مهیبی منفجر شد
[ترجمه گوگل]آتش بازی با یک انفجار بلند منفجر شد

11. The box contained a taper to light each firework.
[ترجمه ترگمان]جعبه محتوی شمعی بود که هر وسیله آتش بازی را روشن می کرد
[ترجمه گوگل]جعبه حاوی یک مخروط برای نور هر آتش بازی

12. Will the firework make a loud enough bang?
[ترجمه ترگمان]آتیش بازی رو به اندازه کافی بلند می کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا آتش بازی به اندازه کافی بلند خواهد شد؟

13. He reads the instructions on a firework called a roman candle.
[ترجمه ترگمان]او دستورها یک وسیله آتش بازی به نام یک شمع رومی را می خواند
[ترجمه گوگل]او دستورالعمل های مربوط به آتش بازی را به عنوان شمع رومی خوانده می شود

14. Firework displays thrill thousands on bonfire night.
[ترجمه ترگمان]نمایش هیجان هزاران نفر در شب آتیش سوزی رو نشون میده
[ترجمه گوگل]نمایش آتش بازی هزاران نفر را در شب کریسمس هیجان زده می کند

پیشنهاد کاربران

اتش بازی

آتش بازی

آتیش بازی در مراسمات و اعیاد

آتشبار

معادل هایی که در فارسی به تازگی برایش ایجاد شده اند:
راکت آتش بازی، کهکشان آتش بازی

Can you watch the fireworks from here
می توانید آتش بازی را از اینجا تماشا کنید ؟ 🥾

آتش بازی در مراسم ها
نکته:به آتش بازی معمولی ساده گفته نمی شود


کلمات دیگر: