کلمه جو
صفحه اصلی

cautious


معنی : مواظب، هوشیار، محتاط، با احتیاط
معانی دیگر : حواس جمع، هشیار، دست به عصا

انگلیسی به فارسی

هوشیار، محتاط، مواظب


محتاط، با احتیاط، هوشیار، مواظب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: cautiously (adv.), cautiousness (n.)
• : تعریف: displaying or inclined to show caution; wary; careful.
مترادف: careful, chary, circumspect, guarded, wary
متضاد: adventuresome, adventurous, daredevil, daring, foolhardy, heedless, impetuous, impulsive, incautious, rash, reckless
مشابه: cagey, discreet, gingerly, on guard, politic, prudent, safe, shy, vigilant, watchful

- You should be more cautious in the way you drive.
[ترجمه شیلان] شما باید در رانندگی بیشتر احتیاط کنید
[ترجمه ترگمان] تو باید بیشتر از اینکه رانندگی کنی محتاط تر باشی
[ترجمه گوگل] شما باید در راه رانندگی بیشتر احتیاط کنید
- Being a cautious person, she never makes any hasty decisions.
[ترجمه ترگمان] او آدم محتاط بودن است و هیچ وقت تصمیمات عجولانه ای اتخاذ نمی کند
[ترجمه گوگل] او یک فرد محتاط است و هرگز تصمیمی شتابزده را نمی پذیرد
- The boss is always rather cautious with his remarks to employees.
[ترجمه ترگمان] رئیس همیشه با اظهارات خود نسبت به کارمندان محتاط است
[ترجمه گوگل] رئیس همیشه با سخنان خود به کارکنان احتیاط می کند
- You should be more cautious about giving out information about yourself.
[ترجمه ترگمان] شما باید در مورد دادن اطلاعات درباره خودتان محتاط تر باشید
[ترجمه گوگل] شما باید در مورد دادن اطلاعات در مورد خودتان احتیاط کنید
- The parents are very cautious in hiring babysitters.
[ترجمه ترگمان] والدین در استخدام پرستار بسیار محتاط هستند
[ترجمه گوگل] پدر و مادر در استخدام نگهبانان بسیار محتاط هستند
- Her mother told her to be cautious of strangers.
[ترجمه ترگمان] مادرش به او گفت که مراقب غریبه ها باشد
[ترجمه گوگل] مادرش به او گفت که از غریبه ها محتاط باشد

• careful, wary
a cautious person acts very carefully in order to avoid danger.

مترادف و متضاد

مواظب (صفت)
careful, alert, trim, advertent, attentive, cautious, watchful, mindful, solicitous, heedful, tidy, attent, surveillant, considerate, dutiful, forethoughtful, overwarm

هوشیار (صفت)
alert, sharp-sighted, cautious, sober, vigilant, conscious, observant, astute, kittle, open-eyed, wide-awake, sharp-witted

محتاط (صفت)
careful, alert, cautious, wary, prudent, discreet, cagey, circumspect, chary, forehanded, gingerly, prudential

با احتیاط (صفت)
careful, cautious, wary, prudent, discreet, circumspect, prudish

careful, guarded


Synonyms: alert, all ears, cagey, calculating, chary, circumspect, considerate, discreet, forethoughtful, gingerly, hedging one’s bets, heedful, judicious, keeping on one’s toes, leery, on the lookout, playing it cool, playing safe, politic, provident, prudent, pussyfoot, safe, shrewd, taking it easy, taking it slow, tentative, thinking twice, vigilant, walking on eggs, wary, watchful, watching one’s step, watching out, with one’s eyes peeled


Antonyms: careless, hasty, heedless, imprudent, incautious, rash, thoughtless, uncareful, unguarded, unobservant


جملات نمونه

1. Be cautious when you choose your opponent.
ئر انتخاب حریفت مواظب باش

2. Good authors are cautious not to exaggerate when they write.
نویسندگان خوب، مواظب هستند که در نوشتن اغرلق نکنند

3. If the rain is falling in torrents, it is best to drive cautiously.
اگر باران سیل آسایی آمد، بهترین کار این است که با احتیاط رانندگی کنی

4. she is cautious to a fault
او بیش از حد محتاط است.

5. mehri is a cautious driver
مهری راننده ی محتاطی است.

6. The air-pollution board has reacted with cautious optimism to the announcement.
[ترجمه ترگمان]هیات ضد آلودگی با خوش بینی محتاطانه نسبت به اعلام این خبر واکنش نشان داده است
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره آلودگی هوا با خوش بینی محتاطانه به اعلامیه واکنش نشان داده است

7. Losses make us more cautious.
[ترجمه ترگمان]Losses ما را بیشتر محتاط می کند
[ترجمه گوگل]از دست دادن ما را محتاط تر می کند

8. They expressed cautious optimism about a solution to the crisis.
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به یک راه حل برای بحران، خوش بینی محتاط بودند
[ترجمه گوگل]آنها خوشبینی محتاطانه در مورد راه حل بحران را بیان کردند

9. Her experiences have made her cautious.
[ترجمه ترگمان]تجربیات او او را محتاط ساخته بود
[ترجمه گوگل]تجربیات او او را محتاط کرده است

10. They've taken a very cautious approach.
[ترجمه ترگمان]آن ها رویکردی محتاطانه اتخاذ کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها روشی بسیار محتاطانه ای گرفته اند

11. The government has been cautious in its response to the report.
[ترجمه ترگمان]دولت در واکنش خود نسبت به این گزارش محتاط بوده است
[ترجمه گوگل]دولت در پاسخ به این گزارش محتاط بوده است

12. The old lady is very cautious with her money.
[ترجمه ترگمان]پیرزن با پول خود خیلی احتیاط می کند
[ترجمه گوگل]خانم پیر با پولش بسیار محتاط است

13. The scientists are cautious about the wider significance of their findings.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در مورد اهمیت گسترده تر یافته های خود محتاط هستند
[ترجمه گوگل]دانشمندان در مورد اهمیت وسیع یافته یافته هایشان محتاط هستند

14. When I started has become a kind of cautious person.
[ترجمه ترگمان]زمانی که من شروع کردم به نوعی فرد محتاط تبدیل شدم
[ترجمه گوگل]وقتی شروع کردم به یک نوع شخص محتاط تبدیل شدم

15. He was cautious when he was riding the bicycle.
[ترجمه ترگمان]وقتی داشت دوچرخه سواری می کرد احتیاط می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی او دوچرخه سواری بود، محتاط بود

16. The brave may not live forever, but the cautious do not live at all.
[ترجمه ترگمان]The ممکن است برای همیشه زنده بمانند، اما محتاط تر عمل نمی کنند
[ترجمه گوگل]شجاع ممکن است برای همیشه زندگی نکنند، اما محتاطانه زندگی نمی کنند

17. The scientists are cautious about using enzyme therapy on humans.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در مورد استفاده از درمان آنزیم بر روی انسان ها محتاط هستند
[ترجمه گوگل]دانشمندان در مورد استفاده از آنزیم درمانی بر انسان محتاط هستند

Mehri is a cautious driver.

مهری راننده‌ی محتاطی است.


پیشنهاد کاربران

متوجه/آگاه


ملاحظه گر

با احتیاط

محتاط ، هوشیار

conservative
محافظه کارانه

1. You should be more cautious in the way you drive.
شما باید در رانندگی بیشتر احتیاط کنید.
2. The boss is always rather cautious with his remarks to employees.
رئیس همیشه نسبت به اظهارات خود به کارمندان محتاط است.
3. Good authors are cautious not to exaggerate when they write.
نویسندگان خوب، مواظب هستند که در نوشتن اغراق نکنند.
4. The law also could make some boards more cautious about agreeing to take a company private.
این قانون همچنین می تواند برخی از هیئت مدیره ها را در مورد توافق برای گرفتن خصوصی یک شرکت محتاط کند.
5. Teams are cautious about trading a player who could come back to haunt them.
تیم ها درمورد معامله با بازیکنی که می تواند دوباره به آنها حمله کند احتیاط می کنند.
6. Her mother told her to be cautious of strangers.
مادرش به او گفت مراقب غریبه ها باش.

Cautious= مواظب، مراقب، محتاط، حواس جمع، احتیاط


همون که خودت گفتی

حواس جمع / در مقایسه با nosy ( فضول )

به معنی محتاط و محافظه کار هست
بعضی دوستان به علت شباهت، با کلمه conscious
به معنی هوشیار و آگاه اشتباه گرفتن.


کلمات دیگر: