کلمه جو
صفحه اصلی

inclining


معنی : میل، تمایل، تعظیم
معانی دیگر : خمیدگی بجلو و پایین

انگلیسی به فارسی

خمیدگی بجلو و پایین، تعظیم، تمایل، میل


مترادف و متضاد

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

تمایل (اسم)
hang, addiction, inclination, appetence, appetency, disposition, liking, tendency, sentiment, trend, would, leaning, turn, anxiety, nisus, gust, gravitation, roll, streak, tilt, inclining, recumbency, fantasy, preoccupation, tenor, declination, yen, proclivity

تعظیم (اسم)
bow, obeisance, inclining, curtsey, curtsy

جملات نمونه

1. The more a man knows, the more he is inclined to be modest.
[ترجمه ترگمان]هرچه بیشتر مردم بدانند او بیشتر متمایل به فروتن است
[ترجمه گوگل]هر مردی بیشتر می داند، بیشتر او تمایل دارد که نسبت به او کم باشد

2. As the twig is bent so the tree is inclined.
[ترجمه ترگمان]وقتی شاخه درخت خم می شود، درخت هم مایل است
[ترجمه گوگل]همانطور که پیچ و تاب خم شده است بنابراین درخت تمایل دارد

3. Arthur has some strange ideas, but on this occasion I'm inclined to agree with him.
[ترجمه ترگمان]آرتور ایده های عجیبی دارد، اما در این مورد من مایل هستم با او موافقت کنم
[ترجمه گوگل]آرتور برخی ایده های عجیب و غریب دارد، اما در این مورد من تمایل دارم با او موافق باشم

4. He inclined towards the speaker to hear more clearly.
[ترجمه ترگمان]به طرف سخنران خم شد تا واضح تر بشنود
[ترجمه گوگل]او تمایل بیشتری نسبت به سخنران برای شنیدن واضح تر دارد

5. There'll be time for a swim if you feel so inclined.
[ترجمه ترگمان]اگر احساس بهتری داشته باشید، برای شنا وقت خواهیم داشت
[ترجمه گوگل]اگر احساس می کنید چنین تمایل دارید، زمان برای شنا خواهید بود

6. I incline to the view that he is right.
[ترجمه ترگمان]به نظرم می آید که حق با او ست
[ترجمه گوگل]من به این دیدگاه معتقدم که او درست است

7. She was inclined to trust him.
[ترجمه ترگمان]میل داشت به او اعتماد کند
[ترجمه گوگل]او تمایل داشت به او اعتماد کند

8. Nobody felt inclined to argue with Smith.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس میل نداشت با اسمیت جر و بحث کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس تمایل به استدلال با اسمیت را نداشت

9. I only write when I feel inclined to.
[ترجمه ترگمان]من فقط وقتی احساس می کنم که دلم می خواهد چیزی بنویسم
[ترجمه گوگل]من فقط زمانی نوشتن می کنم که احساس می کنم تمایل دارم

10. The accident inclined him to reconsider his career.
[ترجمه ترگمان]تصادف به او تمایل داشت که در حرفه خود تجدید نظر کند
[ترجمه گوگل]این حادثه او را تمجید کرد تا کار خود را بازنگری کند

11. He inclined forward so as to hear more clearly.
[ترجمه ترگمان]او به جلو خم شد تا بهتر بشنود
[ترجمه گوگل]او به سمت جلو حرکت کرد تا به وضوح شنید

12. The road inclines to the right.
[ترجمه ترگمان]راه inclines به راست
[ترجمه گوگل]جاده به سمت راست حرکت می کند

13. The Prime Minister is believed to be inclining towards an April election.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر معتقد است که تمایل به تمایل به انتخابات ماه آوریل دارد
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که نخست وزیر به سمت انتخابات آوریل است

14. The land inclines towards the shore.
[ترجمه ترگمان]به خشکی نزدیک ساحل
[ترجمه گوگل]زمین به سمت ساحل می رود


کلمات دیگر: