1. The inclemency of weather in the Qinghai - Tibet Plateau with anoxic atmosphere low temperature makes treatment difficult.
[ترجمه ترگمان]کاهش آب و هوا در فلات چینگهای - تبت با دمای پایین جو، درمان را دشوار ساخته است
[ترجمه گوگل]غلبه بر شرایط آب و هوایی در Plateau چینگهای - تبت با فضای بی هوازی با دمای پایین، درمان را دشوار می کند
2. The inclemency of weather in the Qinghai-Tibet Plateau with anoxic atmosphere and low temperature makes wastewater treatment difficult.
[ترجمه ترگمان]بارش آب و هوا در فلات چینگهای - تبت با جو anoxic و دمای پایین، تصفیه فاضلاب را دشوار ساخته است
[ترجمه گوگل]منشاء آب و هوا در Plateau چینگهای-تبت با فضای بی هوازی و دمای پایین باعث می شود که فاضلاب درمان شود
3. The inclemency of the weather kept us from school.
[ترجمه ترگمان]The آب و هوا ما را از مدرسه دور نگه می داشت
[ترجمه گوگل]غم انگیز آب و هوا ما را از مدرسه دور کرد
4. Additionally, it is how to evade present and outer obstruct and inclemency . Chuang Tzu suggested that softness and no-action are possible ways.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این است که چطور از حال فرار و مانع بیرونی و مزاحم فرار کند Chuang تائو معتقد است که نرمی و عدم انجام هیچ اقدامی ممکن است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این چگونگی جلوگیری از انسداد درونی و بیرونی است Chuang Tzu پیشنهاد کرد که نرمی و بدون عمل راه های ممکن است
5. Let me do not pray to get the asylum in the inclemency, But pray the ability fearlessness of face them, Let I not imprecation I of pain and sufferings will stop, But beg my heart and can conquer it.
[ترجمه ترگمان]بگذار من دعا نکنم که در میان inclemency و در میان inclemency و یا به خاطر ترس و ترس از مقابله با آن ها دعا کنم، بگذار از درد و رنج جلوگیری کنم، اما از صمیم قلب التماس می کنم که آن را فتح کنم و بر آن غلبه کنم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید دعا کنم که پناهندگی را در ذهنم بیاورم، اما دعا می کنم که بی تردید آنها را به چهره بسپارم، اجازه ندهم که من درد و رنج را از بین ببرم، اما قلبم را محکم می کنم و می توانم آن را تسخیر کنم
6. I asked myself where my mother could be, whether she'd also been able to withstand the poison, her lungs adapt to this solitary inclemency and the dearth of oxygen.
[ترجمه ترگمان]از خودم پرسیدم که مادرم کجا می تواند باشد، آیا می توانست در برابر سم مقاومت کند، یا ریه او با این inclemency تنهایی و کمبود اکسیژن سازگار باشد
[ترجمه گوگل]من از خودم پرسیدم که مادرم می تواند باشد، آیا او نیز قادر به مقاومت در برابر سم بود، ریه هایش به این ناسازگاری انفرادی و کمبود اکسیژن سازگار است
7. Her early works, The Bluest Eye and Sula deal with the initiation inclemency of black girls, which includes the lack of initiation guide, the split of black community and the shackle of patriarchy.
[ترجمه ترگمان]کاره ای اولیه او، چشم bluest و Sula با the آغازین دختران سیاه پوست، که شامل فقدان راهنمای آشنایی، جدایی از جامعه سیاه و the پدرسالاری می شود، سروکار دارد
[ترجمه گوگل]آثار او در ابتدا، The Bluest Eye و Sula با ابتکارات دختران سیاهپوست که شامل عدم راهنمایی برای شروع، تقسیم جامعه سیاه و چنگال پدرسالاری است، مقابله می کنند
8. We were still sitting in our places when the faery troop meandered back to the camp, chased home by the sud-den inclemency.
[ترجمه ترگمان]ما هنوز در مکان های ما نشسته بودیم که گروه faery تا جایی که به اردوگاه منتهی می شد، پر شده بود
[ترجمه گوگل]ما هنوز در مکان هایمان نشسته بودیم، هنگامی که سربازان فیرینگ به اردوگاه می رفتند و به خانه می رفتند
9. Let me do not pray to get the asylum in the inclemency.
[ترجمه ترگمان]به من اجازه بدهید که در میان inclemency و inclemency از پناه گاه بیرون بیایم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید دعا کنم که پناهندگی را در اختیار بگیرم