1. The figure on the left spoils the unity of the painting.
[ترجمه ترگمان]شکل سمت چپ اتحاد نقاشی را از بین می برد
[ترجمه گوگل]شکل در سمت چپ، وحدت نقاشی را خراب می کند
2. You can figure on him to be on time.
[ترجمه ترگمان] میتونی روش حساب کنی که سر وقت باشه
[ترجمه گوگل]شما می توانید در او شکل بگیرد تا در زمان باشد
3. We did not figure on having so many people at the picnic.
[ترجمه ترگمان]ما فکر نمی کردیم که این همه آدم توی پیکنیک باشیم
[ترجمه گوگل]ما با داشتن تعداد زیادی از مردم در پیک نیک، نمیفهمیدیم
4. He is a person we can always figure on to complete his jobs.
[ترجمه ترگمان]او فردی است که ما همیشه می توانیم برای تکمیل کارش به آن دست پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]او فردی است که همیشه می تواند برای تکمیل شغل خود شکل بگیرد
5. The figure on page 22 shows a political map of Africa.
[ترجمه ترگمان]این رقم در صفحه ۲۲، نقشه سیاسی آفریقا را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل 22 نشان می دهد نقشه سیاسی آفریقا
6. She is a popular figure on the international tennis circuit.
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت محبوب در مسابقات بین المللی تنیس است
[ترجمه گوگل]او شخصیت محبوب در مدار تنیس بین المللی است
7. It's impossible to put a figure on the number of homeless people in London.
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که تعداد افراد بی خانمان در لندن را رقم بزند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از افراد بی خانمان در لندن را غیر ممکن می سازد
8. I figure on being in New York in January.
[ترجمه ترگمان]من در ماه ژانویه در نیویورک هستم
[ترجمه گوگل]من در ماه ژانویه در نیویورک هستم
9. Visitors remember a lean, cheerful figure on horseback urging on his men.
[ترجمه ترگمان]ملاقات کننده به یاد می آورد که سوار بر اسب چه بر اسب خود اصرار می کند
[ترجمه گوگل]بازدید کنندگان به یاد می آورند که شکل شاداب و پرطرفدار اسب سواری بر مردانش است
10. Sandman is a cult figure on the local music scene.
[ترجمه ترگمان]Sandman یک شخصیت مذهبی در صحنه موسیقی محلی است
[ترجمه گوگل]Sandman یک شخصیت فرقه در صحنه موسیقی محلی است
11. He's a person you can always figure on his help.
[ترجمه ترگمان]او شخصی است که همیشه می تواند به کمک او پی ببرد
[ترجمه گوگل]او فردی است که همیشه می تواند در کمک او شکل بگیرد
12. She's a well-known figure on the international lecture circuit.
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت شناخته شده در مدار سخنرانی بین المللی است
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت شناخته شده در مدار سخنرانی بین المللی است
13. We figure on your coming early to help us.
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که زود اومدی که به ما کمک کنی
[ترجمه گوگل]ما در آینده به زودی به ما کمک می کنیم
14. It's impossible to put a figure on the number of homeless after the flood.
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که پس از سیل پیکری را در شمار افراد بی خانمان قرار دهیم
[ترجمه گوگل]تعداد افراد بی خانمان پس از سیل غیرقابل پیش بینی است
15. The administration coyly refused to put a firm figure on the war's costs.
[ترجمه ترگمان]دولت با فروتنی از ارائه یک شخصیت محکم در هزینه های جنگ خودداری کرد
[ترجمه گوگل]دولت به شدت خودداری کرد که یک علامت ثابت در هزینه های جنگ بگذارد