کلمه جو
صفحه اصلی

figure on


معنی : توجه کردن، اطمینان داشتن، در صدد بودن
معانی دیگر : 1- جزو چیزی به حساب آوردن، در نظر گرفتن 2- به امید کسی بودن

انگلیسی به فارسی

توجه کردن، اطمینان داشتن، درصدد بودن


مترادف و متضاد

توجه کردن (فعل)
assist, attend, advert, note, figure on, tent, ward, mark, perpend

اطمینان داشتن (فعل)
figure on

در صدد بودن (فعل)
go, figure on

جملات نمونه

1. The figure on the left spoils the unity of the painting.
[ترجمه ترگمان]شکل سمت چپ اتحاد نقاشی را از بین می برد
[ترجمه گوگل]شکل در سمت چپ، وحدت نقاشی را خراب می کند

2. You can figure on him to be on time.
[ترجمه ترگمان] میتونی روش حساب کنی که سر وقت باشه
[ترجمه گوگل]شما می توانید در او شکل بگیرد تا در زمان باشد

3. We did not figure on having so many people at the picnic.
[ترجمه ترگمان]ما فکر نمی کردیم که این همه آدم توی پیکنیک باشیم
[ترجمه گوگل]ما با داشتن تعداد زیادی از مردم در پیک نیک، نمیفهمیدیم

4. He is a person we can always figure on to complete his jobs.
[ترجمه ترگمان]او فردی است که ما همیشه می توانیم برای تکمیل کارش به آن دست پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]او فردی است که همیشه می تواند برای تکمیل شغل خود شکل بگیرد

5. The figure on page 22 shows a political map of Africa.
[ترجمه ترگمان]این رقم در صفحه ۲۲، نقشه سیاسی آفریقا را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل 22 نشان می دهد نقشه سیاسی آفریقا

6. She is a popular figure on the international tennis circuit.
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت محبوب در مسابقات بین المللی تنیس است
[ترجمه گوگل]او شخصیت محبوب در مدار تنیس بین المللی است

7. It's impossible to put a figure on the number of homeless people in London.
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که تعداد افراد بی خانمان در لندن را رقم بزند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از افراد بی خانمان در لندن را غیر ممکن می سازد

8. I figure on being in New York in January.
[ترجمه ترگمان]من در ماه ژانویه در نیویورک هستم
[ترجمه گوگل]من در ماه ژانویه در نیویورک هستم

9. Visitors remember a lean, cheerful figure on horseback urging on his men.
[ترجمه ترگمان]ملاقات کننده به یاد می آورد که سوار بر اسب چه بر اسب خود اصرار می کند
[ترجمه گوگل]بازدید کنندگان به یاد می آورند که شکل شاداب و پرطرفدار اسب سواری بر مردانش است

10. Sandman is a cult figure on the local music scene.
[ترجمه ترگمان]Sandman یک شخصیت مذهبی در صحنه موسیقی محلی است
[ترجمه گوگل]Sandman یک شخصیت فرقه در صحنه موسیقی محلی است

11. He's a person you can always figure on his help.
[ترجمه ترگمان]او شخصی است که همیشه می تواند به کمک او پی ببرد
[ترجمه گوگل]او فردی است که همیشه می تواند در کمک او شکل بگیرد

12. She's a well-known figure on the international lecture circuit.
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت شناخته شده در مدار سخنرانی بین المللی است
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت شناخته شده در مدار سخنرانی بین المللی است

13. We figure on your coming early to help us.
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که زود اومدی که به ما کمک کنی
[ترجمه گوگل]ما در آینده به زودی به ما کمک می کنیم

14. It's impossible to put a figure on the number of homeless after the flood.
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که پس از سیل پیکری را در شمار افراد بی خانمان قرار دهیم
[ترجمه گوگل]تعداد افراد بی خانمان پس از سیل غیرقابل پیش بینی است

15. The administration coyly refused to put a firm figure on the war's costs.
[ترجمه ترگمان]دولت با فروتنی از ارائه یک شخصیت محکم در هزینه های جنگ خودداری کرد
[ترجمه گوگل]دولت به شدت خودداری کرد که یک علامت ثابت در هزینه های جنگ بگذارد


کلمات دیگر: