کلمه جو
صفحه اصلی

filch


معنی : دزدی، بچابکی دزدیدن، دزدیدن، کش رفتن
معانی دیگر : (در مورد چیزهای کوچک و کم ارزش) دزدیدن، بلند کردن، ناخنک زدن

انگلیسی به فارسی

کش رفتن، بچابکی دزدیدن، دزدیدن، دزدی


فیش، دزدی، کش رفتن، بچابکی دزدیدن، دزدیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: filches, filching, filched
مشتقات: filcher (n.)
• : تعریف: to steal (usu. something of slight value) in a sly manner; pilfer.

- Somebody's been filching my pens again.
[ترجمه ترگمان] یه نفر دوباره داره خودکار منو خالی می کنه
[ترجمه گوگل] کسی قلم های من را دوباره ریخت

• steal, pilfer (especially in small quantities)
if someone filches something, they steal it; an informal word.

مترادف و متضاد

دزدی (اسم)
filch, abstraction, theft, robbery, stealing, larceny, embezzlement, peculation, burglary, thievery, lift, nip, spoliation

بچابکی دزدیدن (فعل)
filch

دزدیدن (فعل)
abduct, rob, steal, embezzle, despoil, filch, snaffle, peak, pick, prig, poach, picaroon, spoliate, rifle, thieve, purloin

کش رفتن (فعل)
filch, abstract, swipe, pilfer, snitch, cabbage, gloom, nip, prig, palm, snook, snip

steal


Synonyms: cop, crib, embezzle, hustle, lift, misappropriate, pilfer, pinch, purloin, rip off, rob, scrounge, sneak, snipe, snitch, swipe, take, thieve, walk off with


Antonyms: contribute, give


جملات نمونه

1. when i was a child, i used to filch talla khanom's cigarets
بچه که بودم سیگارهای طلا خانم را می دزدیدم.

2. He filched a bottle of wine from the cellar.
[ترجمه ترگمان]یک بطری شراب از زیرزمین دزدیده بود
[ترجمه گوگل]او یک بطری شراب را از انبار گذاشت

3. Oliver filched a packet of cigarettes from a well - dressed passenger.
[ترجمه ترگمان] الیور یه بسته سیگار از یه مسافر خوش لباس دزدیده
[ترجمه گوگل]الیور یک بسته سیگار را از یک مسافر به خوبی پوشید

4. He filched a piece of chalk from the teacher's desk.
[ترجمه ترگمان]یک تکه گچ را از روی میز معلم گرفت
[ترجمه گوگل]او تکه ای از گچ را از میز معلم برداشت

5. I filched some notes from his wallet.
[ترجمه ترگمان]یه چند تا از کیف پولش رو از دست دادم
[ترجمه گوگل]من برخی از یادداشت های خود را از کیف پول خود را

6. The boys were in the habit of filching fruit from the peddler's carts.
[ترجمه ترگمان]بچه ها عادت داشتند میوه filching را از روی گاری ها بردارند
[ترجمه گوگل]پسران عادت می کردند که میوه ها را از چرخ دستی های برقی بچینند

7. Jack filched a pen from his friend's pocket.
[ترجمه ترگمان]جک یک قلم از جیب دوستش دزدیده بود
[ترجمه گوگل]جک یک قلم را از جیب دوست خود گرفت

8. Where and how he managed to filch these secret texts will probably always remain a mystery.
[ترجمه ترگمان]از کجا و چه طوری تونس ته که فلیچ این پیام ها را از کجا به یاد بیاره، احتمالا همیشه یک راز باقی می مونه
[ترجمه گوگل]کجا و چگونه او توانست این متون مخفی را اداره کند، احتمالا همیشه یک رمز و راز باقی خواهد ماند

9. He filched them from my wardrobe when I kicked him out.
[ترجمه ترگمان]وقتی او را بیرون انداختم، آن ها را از کمد لباس هایم در آورد
[ترجمه گوگل]وقتی او را لگد زدم، او را از کمد لباسم گذاشتم

10. Who's filched my pencils?
[ترجمه ترگمان]مداد هام رو از دست داده؟
[ترجمه گوگل]چه کسی مداد من را می گیرد؟

11. Some wag had already filched a target and pinned it on Sylvester's unknowing back.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها یک هدف را از دست داده بودند و آن را روی زخم های کوچک Sylvester سنجاق کرده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از واگن ها قبلا یک هدف را در اختیار داشتند و آن را بر روی اطلاعات ناشناخته سیلوستر متوقف کردند

12. He often brought her scraps he had filched from the instructors' table.
[ترجمه ترگمان]غالبا scraps را که از روی میز استادان به دست آورده بود، به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]او اغلب اوراق او را از جدول مدرسان بیرون آورد

13. Peters filched thousands of coins from the city's parking meters.
[ترجمه ترگمان]پیتر پیترز \"هزاران سکه رو از پارکینگ شهر دزدیده\"
[ترجمه گوگل]پترز هزاران سکه را از متر پارکینگ شهر فروخت

14. Argus Filch : Anyone here, my sweet? Come on.
[ترجمه ترگمان]ارگوس فلیچ: کسی اینجا هست، عزیزم؟ زود باش
[ترجمه گوگل]آرگوس فیلچ: هر کس اینجا، شیرین من است؟ بیا دیگه

When I was a child, I used to filch Talla Khanom's cigarets.

بچه که بودم سیگارهای طلا خانم را می‌دزدیدم.


پیشنهاد کاربران

کش رفتن


کلمات دیگر: