کلمه جو
صفحه اصلی

glint


معنی : تابش، برق، تلالو، ظهور انی، تابانیدن، درخشانیدن، تابیدن، درخشیدن
معانی دیگر : درخشش متواتر، سوسو زدن، تابناکی، درخشیدن (معمولا به طور متواتر)، تلالو داشتن، برق زدن، (قدیمی) رجوع شود به: glance، زودگذر

انگلیسی به فارسی

برق، تلالو، تابش، ظهور انی، زودگذر، تابیدن،درخشیدن، درخشانیدن، تابانیدن


درخشش، تلالو، تابش، برق، ظهور انی، درخشیدن، تابانیدن، تابیدن، درخشانیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a brief flash or flicker of reflected light, as from a mirror or smooth metal surface.
مشابه: gleam, sparkle

(2) تعریف: a brief or faint appearance; trace; inkling.
مشابه: gleam, glimmer, peep
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: glints, glinting, glinted
• : تعریف: to give off flickers or small flashes of reflected light; shine briefly.
مشابه: sparkle

- Sunlight glinted on the lake.
[ترجمه ترگمان] نور خورشید روی دریاچه می درخشید
[ترجمه گوگل] نور خورشید در دریاچه
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to shine briefly.

• flash, glitter, shine, sparkle
flash, glitter, shine, sparkle
if something glints, it produces or reflects a quick flash of light. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. ...a glint of metal.
if someone's eyes glint, they shine and express a particular emotion. verb here but can also be used as a singular noun. e.g.there was an ironic glint in his eyes.

مترادف و متضاد

تابش (اسم)
light, brilliance, flame, glow, shine, sheen, irradiance, radiation, irradiancy, effulgence, glint, glitter, coruscation

برق (اسم)
brilliance, power, sparkle, scintillation, shine, sheen, electricity, lightning, flash, glaze, glint, levin, flashover, pyrogen

تلالو (اسم)
sparkle, flash, glint, glitter, resplendence, resplendency

ظهور انی (اسم)
glint

تابانیدن (فعل)
glint

درخشانیدن (فعل)
glint

تابیدن (فعل)
glow, radiate, fold, shine, eradiate, twist, coruscate, sun, glint, glitter

درخشیدن (فعل)
lighten, glory, star, ray, shine, sheen, luster, coruscate, glint, glisten, glitter, glister, scintillate, lamp

sparkle


Synonyms: flash, glance, gleam, glimmer, glitter, look, shine, trace, twinkle


جملات نمونه

1. There was a glint of mischief in her eyes.
[ترجمه ترگمان]برق شیطنت در چشمانش بود
[ترجمه گوگل]در چشمان او خجالت زده بود

2. Among the trees I caught a glint of blue.
[ترجمه ترگمان]در میان درختان، درخششی آبی به خود گرفتم
[ترجمه گوگل]در میان درختان من آبی رنگ شدم

3. She caught a coolly calculating glint in the other woman's eye.
[ترجمه ترگمان]او نگاه سردی به چشمان زن دیگر انداخت
[ترجمه گوگل]او در چشم دیگر زن چشمانش را محاسبه کرد

4. Fear gripped her at the demoniacal glint in his dark eyes.
[ترجمه ترگمان]ترس او را در چشمان تیره اش جمع کرد
[ترجمه گوگل]ترس او را در تاریکی تاریک در چشمان تاریک گرفت

5. He had a dangerous glint in his eyes.
[ترجمه ترگمان]برق خطرناکی در چشمانش دیده می شد
[ترجمه گوگل]او چشمهای خطرناکی در چشمش داشت

6. There was a mischievous glint in his eye.
[ترجمه ترگمان]برق شرارت در چشمش درخشید
[ترجمه گوگل]در چشم او زخم بدبختی داشت

7. His eye caught the glint of a revolver among the bushes.
[ترجمه ترگمان]چشمش به برق هفت تیر در میان بوته ها افتاد
[ترجمه گوگل]چشم او درخشندگی یک شلیک در میان بوته ها را گرفت

8. There was a glint of amusement in her eyes.
[ترجمه ترگمان]برق شیطنت در چشمانش بود
[ترجمه گوگل]در چشم او از سرگرمی وجود داشت

9. She saw a glint of silver in the grass.
[ترجمه ترگمان]برق نقره ای رنگی روی علف ها دیده می شد
[ترجمه گوگل]او از نقره ای در چمن دید

10. A determined glint appeared in her eye.
[ترجمه ترگمان]برق مصمم در چشمانش ظاهر شد
[ترجمه گوگل]درخشش مشخصی در چشم او ظاهر شد

11. There was a glint of anger in his eyes.
[ترجمه ترگمان]برقی از خشم در چشمانش درخشید
[ترجمه گوگل]در چشم او خیره شده بود

12. He had a wicked glint in his eye.
[ترجمه ترگمان]برق شرارت در چشمانش دیده می شد
[ترجمه گوگل]او در چشمش زخم خورده بود

13. The analytical glint was there now, oddly mixed with her distress.
[ترجمه ترگمان]حالا برق analytical در آنجا بود، به طرز عجیبی با پریشانی او مخلوط شده بود
[ترجمه گوگل]درخشش تحلیلی در اینجا وجود دارد، به طرز عجیب و غریبی با ناراحتی او مخلوط شده است

14. But the glint of mockery in his dark eyes put paid to that fantasy.
[ترجمه ترگمان]اما برق تمسخر در چشمان سیاه او به این خیالات پرداخته بود
[ترجمه گوگل]اما فریاد زدگی در چشم های تیره او به این فانتزی پرداخت می شود

15. A glint of metal behind a spur of rock.
[ترجمه ترگمان]برقی از فلز در پشت سنگ قرار دارد
[ترجمه گوگل]درخشش فلز در پشت سنگ ریزه

پیشنهاد کاربران

نام شوینده به زبان لاتین

نشان اثر

درخشش
gleam

look confident


کلمات دیگر: