کلمه جو
صفحه اصلی

hermeneutics


معنی : تعبیر، علم تفسیر
معانی دیگر : (هنر و علم تفسیر متون به ویژه متون ادبی) سفرنگ گری، سفرنگ شناسی، علم یاایین تفسیرکتاب مقدس

انگلیسی به فارسی

(هنر و علم تفسیر متون به‌ویژه متون ادبی) سفرنگگری، سفرنگ شناسی


هرمنوتیک، علم تفسیر، تعبیر


انگلیسی به انگلیسی

• science of interpretation (especially of the scriptures)

مترادف و متضاد

تعبیر (اسم)
explanation, comment, interpretation, phrase, hermeneutics

علم تفسیر (اسم)
hermeneutics

the science of searching for hidden meaning in texts


Synonyms: exegetics, exploration, interpretation, investigation, literary criticism, psychoanalytic criticism, revealing, unmasking


جملات نمونه

1. Scientists isolate variables to test; in hermeneutics the links between texts are all important.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان متغیرهای را برای آزمایش جدا می کنند؛ در هرمنوتیک لینک های بین متون مهم هستند
[ترجمه گوگل]دانشمندان متغیرها را برای تست جدا می کنند؛ در هرمنوتیک ارتباط بین متون همه اهمیت دارد

2. But Puddephat goes on about hermeneutics and ontology, and the master pretends he understands.
[ترجمه ترگمان]اما Puddephat در مورد هرمنوتیک و هستی شناسی صحبت می کند، و استاد وانمود می کند که درک می کند
[ترجمه گوگل]اما Puddephat در مورد هرمنوتیک و هستیشناسی است و کارشناسی ارشد وانمود می کند که او درک می کند

3. The hermeneutics of the cross ought to lead us to quite different theological conclusions about living faithfully in the twilight of modernity.
[ترجمه ترگمان]هرمنوتیک صلیب باید ما را به نتیجه گیری های کلامی مختلف درباره زندگی وفادارانه در شامگاه مدرنیته سوق دهد
[ترجمه گوگل]هرمنوتیک صلیب باید ما را به نتایج کاملا متفاوتی در زمینه الهیات در مورد زندگی بی وقفه در تاریکی مدرنیته هدایت کند

4. Hermeneutics of science is opposed to objectivism of science, which does not necessarily relativism.
[ترجمه ترگمان]علم علم با علم علم مخالف است، که لزوما نسبی گرایی نیست
[ترجمه گوگل]هرمنوتیک علم با عینیت گرائی علم مخالف است، که لزوما relativism نیست

5. Hermeneutic circle is a central thesis of hermeneutics.
[ترجمه ترگمان]حلقه Hermeneutic یک رساله بنیادی در زمینه هرمنوتیک است
[ترجمه گوگل]دایره هرمنوتیک یک تئوری مرکزی از هرمنوتیک است

6. As a critical discourse, hermeneutics has involved a linguistic paradigm.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک گفتمان انتقادی، هرمنوتیک یک پارادایم زبانی را شامل می شود
[ترجمه گوگل]هرمنوتیک به عنوان یک گفتمان انتقادی، یک پارادایم زبان شناختی را در بر دارد

7. This paper aims at expounding Heidegger " ontological hermeneutics presented in Being and Time. "
[ترجمه ترگمان]این مقاله به تشریح \"هرمنوتیک هستی شناسی\" در هستی و زمان می پردازد
[ترجمه گوگل]این مقاله با هدف توضیح هرمنوتیک هستی شناختی هایدگر که در بیه و زمان ارائه شده است  "

8. The story of modern hermeneutics begins with Edmund Husserl and his phenomenological approach.
[ترجمه ترگمان]داستان هرمنوتیک مدرن با ادموند Husserl و رویکرد پدیده شناسی خود آغاز می شود
[ترجمه گوگل]داستان هرمنوتیک مدرن با ادموند هوسرل و رویکرد پدیدارشناختی او آغاز می شود

9. Gadamer makes a nice transition figure between hermeneutics and literary theory for he was also a student of Rudolf Bultmann.
[ترجمه ترگمان]gadamer، یک شکل گذار خوب بین هرمنوتیک و تیوری ادبی را برای او نیز یکی از دانشجویان رودولف بولتمان پیدا کرد
[ترجمه گوگل]گادامر یک بینش هرمنوتیک و نظریه ادبی را برای یک دانشجوی روودولف بولتمن می کشد

10. As we all know, the development of hermeneutics enlarges the scopes of literary translation study.
[ترجمه ترگمان]همانطور که همه ما می دانیم، توسعه هرمنوتیک مفاهیم مطالعه ترجمه ادبی را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]همانطور که همه ما می دانیم توسعه هرمنوتیک دامنه مطالعات ترجمه ادبی را افزایش می دهد

11. Hermeneutics of science is opposed to objectivism of science, which does not necessarily slide into relativism.
[ترجمه ترگمان]علم علم با علم of علم مخالف است، که لزوما به نسبی گرایی نمی رسد
[ترجمه گوگل]هرمنوتیک علم با عینیت گرایی علم مخالف است، که لزوما به نسبیت گرایی نمیرسد

12. Linguistic culturology is linguistic-culture hermeneutics in that it is ontology based on meaning, epistemology centered on linguistic weltanschauung, and methodology centered on hermeneutic dialogue.
[ترجمه ترگمان]زبان شناسی زبانی هرمنوتیک زبانی است که در آن هستی شناسی مبتنی بر معنا، معرفت شناسی بر روی مفاهیم زبان شناسی و روش شناسی متمرکز بر گفتمان هرمنوتیک است
[ترجمه گوگل]فرهنگ شناسی زبان شناسی هرمنوتیک فرهنگی فرهنگی است که در آن هستی شناسی مبتنی بر معنا، معرفت شناسی متمرکز بر زبانشناسی ولتانسچوونگ و روش متمرکز بر گفتمان هرمنوتیک است

13. Hermeneutics is not only philosophy also practical philosophy.
[ترجمه ترگمان]فلسفه تن ها فلسفه عملی نیست
[ترجمه گوگل]هرمنوتیک نه تنها فلسفه و فلسفه عملی است

14. World of life; complexity; dynamic; knot; circle of hermeneutics; reflexivity; Mobius strip.
[ترجمه ترگمان]جهان زندگی، complexity، پویا؛ گرد؛ دایره، دایره hermeneutics؛ نوار Mobius
[ترجمه گوگل]جهان زندگی؛ پیچیدگی پویا گره؛ دایره هرمنوتیک؛ بازتابی نوار موبیوس

پیشنهاد کاربران

علم تفسیر


کلمات دیگر: