1. Your objections are inconsequential and may be disregarded.
[ترجمه ترگمان]مخالفت شما بی اهمیت است و ممکن است نادیده گرفته شود
[ترجمه گوگل]اعتراضات شما غیر قابل پیش بینی است و ممکن است نادیده گرفته شود
2. Most of what she said was pretty inconsequential.
[ترجمه ترگمان]بیشتر چیزهایی که او می گفت خیلی بی اهمیت بود
[ترجمه گوگل]اکثر آنچه که او گفت، بسیار نامناسب بود
3. Fines levied against corporate criminals are usually inconsequential.
[ترجمه ترگمان]معمولا مالیات های سنگین علیه مجرمان شرکت اغلب ناچیز است
[ترجمه گوگل]جریمه های نقض شده علیه شرکت های جنایتکار معمولا غیر قابل پیش بینی است
4. Both stand for precisely the same inconsequential things.
[ترجمه ترگمان]هر دو یکدیگر را دقیقا همان مسائل بی اهمیت می دانند
[ترجمه گوگل]هر دوی این موارد دقیقا همان چیزهای نامناسب است
5. Simplified, formula-like techniques are inconsequential when compared with personal growth as a means of overcoming difficulties.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با رشد فردی به عنوان ابزاری برای غلبه بر مشکلات، روش های فرمول سازی ساده شده، ناچیز هستند
[ترجمه گوگل]در مقایسه با رشد شخصی به عنوان وسیلهای برای غلبه بر مشکلات، تکنیکهای ساده و مشابه مانند فرمول ناکارآمد هستند
6. Nor were they inconsequential gossip and rumor being whispered by small-town idlers on local street corners.
[ترجمه ترگمان]و همین طور شایعات و شایعاتی که در گوشه خیابان به گوش می رسید، شایعات و شایعه دیگری در گوشه خیابان پخش می شد
[ترجمه گوگل]همچنین شایعات بی اساس و شایعه نبودند که توسط شهرک های کوچک شهر در گوشه های محلی خیابان شنیده می شود
7. The early conversation should be light and inconsequential.
[ترجمه ترگمان]اولین مکالمه باید روشن و بی اهمیت باشد
[ترجمه گوگل]گفتگوهای اولیه باید سبک و بی معنی باشد
8. These people are inconsequential, but they are gadflies.
[ترجمه ترگمان]این افراد ناچیز هستند، اما they هستند
[ترجمه گوگل]این افراد بی معنی هستند، اما آنها جنجالی هستند
9. They're inconsequential swirls, all wah wah pedal and no tune.
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها تکانی به خود داد و با فشاری که به او دست داده بود به هیچ وجه تکان نخورد
[ترجمه گوگل]آنها چرخش نامناسب هستند، همه پالس وه واه و بدون لحن
10. The boost seemed somewhat inconsequential on most applications.
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت در اکثر برنامه های کاربردی تا حدودی بی اهمیت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]افزایش بیشتر به نظر می رسد در بسیاری از برنامه های کاربردی ناپایدار است
11. Seemingly inconsequential details can sometimes contain significant clues.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که در مورد جزئیات بی اهمیت گاهی اوقات می تواند نشانه های قابل توجهی داشته باشد
[ترجمه گوگل]ظاهرا جزئیات نامناسب گاهی اوقات می تواند سرنخ های قابل توجهی داشته باشد
12. We are not dismissing resource problems as inconsequential to development.
[ترجمه ترگمان]ما مشکلات منابع را به عنوان بی اهمیت به توسعه رد نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما مسائل مربوط به منابع را به عنوان ناچیز به توسعه نادیده می گیریم
13. HP infection isn't inconsequential in men.
[ترجمه ترگمان]عفونت hp برای افراد مهم نیست
[ترجمه گوگل]عفونت HP در مردان ناکارآمد است
14. The uninspired prophet cut a rather lonely and ultimately inconsequential figure.
[ترجمه ترگمان]پیغمبر \"uninspired\" یک رقم نسبتا تک افتاده و در نهایت بی اهمیت را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]نبوت ناخوشایند یک شکل و نه یکنواخت و در نهایت نامناسب را قطع می کند