1. There is a ceaseless struggle from noon to night.
[ترجمه ترگمان]از ظهر تا شب یک جدال دائمی وجود دارد
[ترجمه گوگل]مبارزهی بی وقفه از ظهر تا شب وجود دارد
2. Their ceaseless noise annoyed the neighbours.
[ترجمه ترگمان]سر و صدای بی وقفه آن ها همسایه ها را ناراحت می کرد
[ترجمه گوگل]سر و صدا بی وقفه آنها همسایگان را ناراحت کرد
3. The ceaseless rain was bad for the crops.
[ترجمه ترگمان]باران مدام برای محصول بد بود
[ترجمه گوگل]باران بی وقفه برای محصولات کشاورزی بد بود
4. His ceaseless chatter began to annoy me.
[ترجمه ترگمان]گفتگوی بی وقفه او مرا ناراحت می کرد
[ترجمه گوگل]پریشانی های بی وقفه اش من را آزار می داد
5. His ceaseless questions began to annoy me.
[ترجمه ترگمان]سوالات بی وقفه او مرا آزار می داد
[ترجمه گوگل]سوالات بی وقفه او باعث خشم من شد
6. The corporate form has always been in ceaseless conflict with the edifying spirit of man.
[ترجمه ترگمان]این فرم شرکت همیشه در تضاد بی وقفه با روح edifying انسان بوده است
[ترجمه گوگل]فرم شرکت همیشه در تعارض بی وقفه با روحیه نوازنده انسان بوده است
7. To watch the ceaseless spinning for too long made you feel sick and dizzy and a bit out of step with everything else.
[ترجمه ترگمان]تماشای گردش بی وقفه برای مدت طولانی، تو احساس مریضی و سرگیجه می کنی و یک ذره هم با همه چیز فاصله داری
[ترجمه گوگل]برای تماشای چرخاندن بی وقفه برای مدت طولانی ساخته شده است که شما احساس می کنید مریض و سرگیجه و کمی از همه چیز با گام
8. The ceaseless thrust and bustle came from something deep and primaeval in man.
[ترجمه ترگمان]حرکت مداوم و پر جنب و جوش از چیزی عمیق و primaeval در انسان پدید آمد
[ترجمه گوگل]نیروی بی وقفه و شلوغی از چیزی عمیق و ابتدایی در انسان آمده است
9. She will be remembered for her ceaseless campaigning against injustice.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر جنگ های بی وقفه او علیه بیدادگری به یاد خواهد آمد
[ترجمه گوگل]او برای مبارزات بی وقفه خود در برابر بی عدالتی به یاد می آورد
10. The ceaseless deluge had turned the small front yard of the cottage into a swamp.
[ترجمه ترگمان]باران شدید، حیاط کوچک کلبه را به مرداب تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]باران بی وقفه حیاط کوچک کوچک کلبه را به یک باتلاق تبدیل کرده است
11. There are volcanoes and fault lines and a ceaseless tremor of activity.
[ترجمه ترگمان]آتش فشان و خطوط گسل و لرزش مداوم فعالیت وجود دارد
[ترجمه گوگل]آتشفشان ها و خطوط گسل وجود دارد و لرزش بی وقفه فعالیت است
12. It is constant and ceaseless in the vast majority of us, as uncritical self-observation will soon reveal.
[ترجمه ترگمان]در اکثر ما ثابت و بی وقفه است، چون observation غیر uncritical به زودی آشکار خواهد شد
[ترجمه گوگل]در اکثریت قریب به اتفاق ما ثابت و بی وقفه است، زیرا خودآزاری غیرقابل انکار به زودی آشکار خواهد شد
13. You heard the ceaseless high melancholy singing of the telegraph wires in the wind.
[ترجمه ترگمان]صدای بلند و high سیم های تلگراف را که در باد به گوش می رسید شنیدی
[ترجمه گوگل]شما شنیدید آواز خیره کننده بی پایان از سیم های تلگراف در باد
14. Our life is a movement, a tendency, a steady, ceaseless progress towards an unseen goal.
[ترجمه ترگمان]زندگی ما جنبشی است، گرایشی یکنواخت و مداوم به سوی هدفی ناپیدا
[ترجمه گوگل]زندگی ما یک جنبش، گرایش، یک پیشرفت مستمر و بی وقفه به سوی یک هدف ناشناخته است
15. My childhood and adolescence were a joyous outpouring of energy, a ceaseless quest for expression, skill, and experience. School was only a background to the supreme delight of lessons in music, dance, and dramatics, and the thrill of sojourns in the country, theaters, concerts.
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی و نوجوانی من سرشار از شور و نشاط و شور و اشتیاق و تلاش مداوم برای بیان، مهارت و تجربه بود مدرسه تنها یک پس زمینه برای لذت عالی درس های موسیقی، رقص، and، و هیجان of در کشور، تئاترها، کنسرت ها بود
[ترجمه گوگل]دوران کودکی و نوجوانی من پر از انرژی پر انرژی بود، تلاش بی وقفه برای بیان، مهارت و تجربه مدرسه تنها زمینه برای لذت بردن از درس در موسیقی، رقص، و دراماتیک، و هیجان سکونت در کشور، تئاتر، کنسرت است