کلمه جو
صفحه اصلی

enthral


معنی : اسیر کردن، شیفته کردن، بنده کردن، بغلامی دراوردن، مفتون ساختن
معانی دیگر : enthrall : بنده کردن

انگلیسی به فارسی

( enthrall =) بنده کردن، به ‌غلامی درآوردن، شیفته کردن، اسیرکردن، مفتون ساختن


غرور، اسیر کردن، شیفته کردن، بنده کردن، بغلامی دراوردن، مفتون ساختن


انگلیسی به انگلیسی

• to enthral someone means to hold their attention and interest completely.

مترادف و متضاد

اسیر کردن (فعل)
capture, captivate, enthrall, enthral

شیفته کردن (فعل)
enamor, enamour, enthrall, enthral

بنده کردن (فعل)
thrall, enthrall, enthral, enslave

بغلامی دراوردن (فعل)
enthrall, enthral

مفتون ساختن (فعل)
spellbind, enthrall, enthral

جملات نمونه

1. The baseball game completely enthralled the crowd.
[ترجمه ترگمان]بازی بیسبال به طور کامل مردم را شیفته خود کرد
[ترجمه گوگل]بازی بیس بال به طور کامل جمعیت را جذب کرد

2. The passengers were enthralled by the scenery.
[ترجمه ترگمان]مسافران شیفته صحنه بودند
[ترجمه گوگل]مسافران توسط مناظر غرق شدند

3. They were enthralled with the play.
[ترجمه ترگمان]آن ها شیفته نمایش بودند
[ترجمه گوگل]آنها با بازی مشغول بازی بودند

4. She kept her audience enthralled throughout her twenty - minute performance.
[ترجمه ترگمان]او حضار را شیفته عملکرد بیست دقیقه خود نگه داشت
[ترجمه گوگل]او مخاطبان خود را در طول اجرای بیست دقیقه خود درگیر کرد

5. The audiences were enthralled with her singing and dancing.
[ترجمه ترگمان]حضار شیفته آواز و رقص او بودند
[ترجمه گوگل]تماشاگران با آواز خواندن و رقص خویش غافلگیر شدند

6. The child watched, enthralled by the bright moving images.
[ترجمه ترگمان]کودک مسحور تصاویر متحرک مسحور کننده آن نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]کودک تماشا می کند، با تصاویر متحرک درخشان جذب می شود

7. This book will enthral readers of all ages.
[ترجمه ترگمان]این کتاب خوانندگان تمام اعصار خواهد بود
[ترجمه گوگل]این کتاب خوانندگان در تمام سنین را جذب می کند

8. They listened enthralled to what he was saying.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجذوب آنچه می گفت گوش می دادند
[ترجمه گوگل]آنها به سخنانش گوش فرا دادند

9. The audience was enthralled for two hours by a sparkling, dramatic performance.
[ترجمه ترگمان]تماشاگران بیش از دو ساعت توسط نمایشی پر زرق و برق و نمایشی مسحور کننده شده بودند
[ترجمه گوگل]تماشاگران به مدت دو ساعت با عملکرد درخشان و دراماتیک غرق شدند

10. The children listened enthralled as the storyteller unfolded her tale.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با شیفتگی به داستان داستان خود گوش می دادند
[ترجمه گوگل]کودکان به عنوان قصه گویی داستان خود را به نمایش گذاشتند

11. I found your book absolutely enthralling!
[ترجمه ترگمان]! من کتاب تو رو کاملا \"enthralling\" پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من کتاب خود را کاملا جذب کردم

12. The fans sat enthralled in the darkened cinema.
[ترجمه ترگمان]طرفداران شیفته سینمای تاریک شدند
[ترجمه گوگل]طرفداران در سینمای تاریک نشسته بودند

13. The boy was enthralled by the stories of adventure.
[ترجمه ترگمان]پسر شیفته داستان ماجرا شده بود
[ترجمه گوگل]پسر توسط داستان های ماجراجویی غرق شد

14. Three decades on and he's still enthralled - he almost falls blubbering at John Lee's feet.
[ترجمه ترگمان]سه دهه بعد او هنوز شیفته است - تقریبا به پای جان لی می افتد
[ترجمه گوگل]سه دهه است و او هنوز تحریک شده است - او تقریبا در حال پا زدن در جان لی است

15. But most enthralling was her attraction to two people for whom she wrote her most ardent poems.
[ترجمه ترگمان]اما بیش از همه جلب توجه او به دو نفر بود که او اغلب اشعار عاشقانه خود را برای او می نوشت
[ترجمه گوگل]اما اغلب جذابیت جذابیت او برای دو نفر بود که برای او اشعار شدید خود را نوشته بود


کلمات دیگر: