کلمه جو
صفحه اصلی

hesitancy


معنی : دو دلی، تردید، درنگ
معانی دیگر : تذبذب، مولش، دودلی (hesitance هم می نویسند)، hesitance درنگ

انگلیسی به فارسی

تردید، درنگ، دو دلی


( hesitance ) درنگ، دودلی، تردید


انگلیسی به انگلیسی

• indecision, irresolution, quality of being hesitant
hesitancy is unwillingness to do something, usually because you are uncertain, embarrassed, or worried.

اسم ( noun )
حالات: hesitancies
مشتقات: hesitance (n.)
• : تعریف: doubt, uncertainty, or indecision.
متضاد: aplomb
مشابه: uncertainty

مترادف و متضاد

Synonyms: indecision, skepticism, irresolution, uncertainty, reluctance


doubt


delay


Synonyms: wavering, delaying, procrastination, hesitation, pause


دودلی (اسم)
acatalepsy, hesitance, indecision, vacillation, doubt, hesitancy, hesitation

تردید (اسم)
wavering, hesitance, indecision, doubt, hesitancy, uncertainty, vibration, query, suspicion, skepticism, dubiety, shilly-shally, irresolution, qualm, scruple, vibratility

درنگ (اسم)
pause, halt, hesitance, hesitancy, hesitation, haw, tarry, tarriance

جملات نمونه

1. I noticed a certain hesitancy in his voice.
[ترجمه ترگمان]من به صدای او اطمینان پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم تردید خاصی در صدای او وجود دارد

2. A trace of hesitancy showed in Dr. Stockton's eyes.
[ترجمه ترگمان]در چشمان دکتر stockton اثری از تردید پدیدار شد
[ترجمه گوگل]ردی از تردید در چشم دکتر استککتون نشان داد

3. The president is not known for his hesitancy in such matters.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به دلیل تامل خود در چنین مسائلی شناخته نمی شود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به دلیل عدم تردید در چنین مواردی شناخته نشده است

4. I can see Mrs Berzins's defeated hesitancy as she fingers her amber necklace.
[ترجمه ترگمان]همان طور که گردن بند amber را به انگشت می کند، من هم می توانم خانم Berzins را ببینم
[ترجمه گوگل]من می توانم ناخوشایند خانم برزین را ببینم چون انگشت خود را گردنبند هسته ای خود را می بندد

5. Here, the gentle hesitancy of the blind.
[ترجمه ترگمان]اینجا، تردید ملایم از کور
[ترجمه گوگل]در اینجا، تردید ملایم کور

6. She answered effortlessly, fluently, without hesitancy, aided by her innate gift for words.
[ترجمه ترگمان]او بدون تردید و بدون اطمینان، با استفاده از استعداد ذاتی خودش به کلمات پاسخ می داد
[ترجمه گوگل]او به زحمت، روان و بدون تردید پاسخ داد، با کمک هدیه ذاتی خود برای کلمات

7. That explains the hesitancy of my memory.
[ترجمه ترگمان]این تردید ذهن من را توجیه می کند
[ترجمه گوگل]این دلایل حافظه من را توضیح می دهد

8. The shyness, the hesitancy, the gratitude, all spoke in that face which drew the eye and held it.
[ترجمه ترگمان]حجب و تردید، the و سپاسگزاری همه در آن صورت که چشم را جلب کرده بود، سخن می گفت
[ترجمه گوگل]خجالت، تردید، قدردانی، همه در آن چهره ای که چشم و چشمش را گرفته بود، سخن می گفتند

9. Or else he was pretending some hesitancy if the question proved delicate.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت او وانمود می کرد که این سوال ظریف است یا نه
[ترجمه گوگل]یا اگر او این موضوع را ظریف سازد، بعضی اوقات تردید می کند

10. The hesitancy of the vigilantes seemed only due now to mutual dislike, which would soon resolve itself one way or another.
[ترجمه ترگمان]تردید شورشی ها فقط به سبب بیزاری دوجانبه به نظر می رسید، که به زودی یک راه یا یک راه برای خود حل می کرد
[ترجمه گوگل]تردید هواداران به نظر می رسد فقط به دلیل عدم دوستی متقابل است که به زودی خود را یک یا چند راه حل خود را حل و فصل می کند

11. Doubtless when it reopens, its current hesitancy will give way to the customary hectoring manner.
[ترجمه ترگمان]بدون شک پس از بازگشایی آن، تردید کنونی آن به رفتار hectoring مرسوم دست خواهد یافت
[ترجمه گوگل]بدون تردید هنگامی که آن را دوباره باز می شود، دشواری فعلی خود را به شیوه معمول هتروزی می دهد

12. But there was always a hesitancy about it.
[ترجمه ترگمان]اما همیشه تردیدی وجود داشت
[ترجمه گوگل]اما همیشه در مورد آن تردید وجود داشت

13. The Scheme: The biggest challenge here is consumers'current hesitancy to spend.
[ترجمه ترگمان]طرح: بزرگ ترین چالش در اینجا مصرف کنندگان تامل فعلی برای خرج کردن است
[ترجمه گوگل]Scheme: بزرگترین چالش اینجا این است که تردید مصرف کنندگان برای خرج کردن است

14. In addition there had also been occasional hesitancy and soreness of the mouth.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، گاه به گاه تردید و درد دهان نیز دیده می شد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، گاه گاه ناخوشایند و درد ناشی از دهان نیز وجود داشت

پیشنهاد کاربران

تعلل، درنگ


کلمات دیگر: