کلمه جو
صفحه اصلی

fimbriate


معنی : ریشه دار، حاشیه دار، شرابه دار
معانی دیگر : (زیست شناسی) لب رشته دار، لب ساختاری، fimbrial ریشه دار

انگلیسی به فارسی

( fimbrial ) ریشه دار، حاشیه دار، شرابه دار


fimbriate، ریشه دار، حاشیه دار، شرابه دار


انگلیسی به انگلیسی

• fringed (botany, zoology)

مترادف و متضاد

ریشه دار (صفت)
barbate, ciliate, stubby, ciliated, rooty, filose, fimbriate

حاشیه دار (صفت)
laciniate, frizzy, frizzly, fimbriate, fringy, limbed

شرابه دار (صفت)
fimbriate

پیشنهاد کاربران

fimbriate ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: شَرّابه ای
تعریف: ویژگی برگی که حاشیۀ آن کرک یا بریدگی های نخی شکل داشته باشد


کلمات دیگر: