1. The heraldry of day-to-day: a cat couchant on bricks; a baby in a push-chair blowing a trumpet very loudly.
[ترجمه ترگمان]The روز به روز: یک گربه دراز کشیده با آجر، یک بچه در یک صندلی عقب که صدای شیپوری بلند به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]علامت هر روز روزی: یک قهوه گربه بر روی آجر؛ یک کودک در یک صندلی فشار قوی با صدای بلند می خندد
2. Heraldry is a fascinating subject, one to which aviation enthusiasts are naturally drawn.
[ترجمه ترگمان]heraldry موضوع جالبی است که علاقه مندان به هوانوردی به طور طبیعی کشیده می شوند
[ترجمه گوگل]Heraldry یک موضوع جالب است، یکی که علاقه مندان به هواپیما به طور طبیعی کشیده شده است
3. In heraldry the shield is described from the aspect of its bearer, not its viewer.
[ترجمه ترگمان]در نشان دادن این سپر از جنبه حامل آن، نه نمایشگر آن توصیف می شود
[ترجمه گوگل]سپر در عرفان، از جنبه حامل آن، نه بیننده آن است
4. Yet another book on heraldry might be thought redundant.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک کتاب دیگر در رابطه با heraldry ممکن است اضافی تلقی شود
[ترجمه گوگل]با این حال، کتاب دیگری دربارۀ علامت گذاری می تواند بیش از حد تصور شود
5. In heraldry, yellow indicates honor and loyalty.
[ترجمه ترگمان]در نشان اشرافی، زرد بیانگر شرافت و وفاداری است
[ترجمه گوگل]در نمادین، زرد نشان دهنده افتخار و وفاداری است
6. Here a new style of heraldry seems to be developing.
[ترجمه ترگمان]در اینجا به نظر می رسد که یک سبک جدید از heraldry در حال توسعه است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر به نظر می رسد سبک جدیدی از قهرمانی در حال توسعه است
7. Heraldry To divide ( a shield ) into four equal areas with vertical and horizontal lines.
[ترجمه ترگمان]heraldry برای تقسیم (یک سپر)به چهار ناحیه برابر با خطوط عمودی و افقی
[ترجمه گوگل]Heraldry برای تقسیم (یک سپر) به چهار منطقه مساوی با خطوط عمودی و افقی
8. Heraldry customization options include a shape, base color, pattern, pattern color, emblem,(sentence dictionary) and emblem color (there are 1-10 color variations per emblem).
[ترجمه ترگمان]گزینه های سفارشی سازی heraldry شامل یک شکل، رنگ پایه، الگو، رنگ الگو، نماد، (فرهنگ لغت)و رنگ نماد است (تغییرات رنگی ۱ تا ۱۰ رنگ در هر نماد وجود دارد)
[ترجمه گوگل]گزینه های سفارشی سازی Heraldry شامل شکل، رنگ پایه، الگو، رنگ الگوی، نشان، (فرهنگ لغت جمله) و رنگ نشان (تنوع رنگ 1-10 در هر نشان) است
9. Designer provides the heraldry for the corporate baronage .
[ترجمه ترگمان]طراح، the را برای شرکت baronage (corporate)شرکت ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]طراح علامت تجاری را برای شرکت های بارونگ ارائه می دهد
10. An official whose specialty is heraldry.
[ترجمه ترگمان]یک مقام که تخصص آن به طور خاص نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]یک مقام رسمی که تخصص آن علامت است
11. In heraldry, red is used to indicate courage.
[ترجمه ترگمان]قرمز در نشان دادن شجاعت به کار می رود
[ترجمه گوگل]در سرود ملی، قرمز برای نشان دادن شجاعت استفاده می شود
12. In heraldry, orange is symbolic of strength and endurance.
[ترجمه ترگمان]نارنجی نماد قدرت و استقامت است
[ترجمه گوگل]نارنجی در نمادین نماد قدرت و استقامت است
13. They were probably introduced as a spin-off from the revived interest in heraldry in the early eighteenth century.
[ترجمه ترگمان]آن ها احتمالا به عنوان یک دور از علاقه احیا شده در heraldry در اوایل قرن هجدهم معرفی شدند
[ترجمه گوگل]آنها احتمالا در قرن هجدهم هجری قمری از علاقه مبرم به چهره شناسی معرفی شدند
14. He looked, with his long, Norman face, like an illustration in a book on heraldry.
[ترجمه ترگمان]با چهره دراز و نورمن، مانند تصویری که در کتابی درباره heraldry نشان می دهد، نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با چهره طولانی خود نورمن، مانند یک تصویر در یک کتاب دربارۀ علامت گذاری، نگاه کرد
15. Although the majority of depositum plates were rectangular, a few followed the dictates of heraldry.
[ترجمه ترگمان]اگرچه اکثر صفحات depositum مستطیلی بودند، اما تعداد کمی پس از دستور نشان تجاری نشان داده شد
[ترجمه گوگل]اگر چه اکثریت صفحات سپرده مستطیلی بود، اما بعضی از آنها دیکتات قهرمانی را دنبال کردند