کلمه جو
صفحه اصلی

demonstrable


معنی : قابل شرح یا اثبات
معانی دیگر : اثبات پذیر، برهان پذیر، هایی پذیر، نشان دادنی، آشکارپذیر، آشکارا

انگلیسی به فارسی

قابل شرح یا اثبات


قابل اثبات است، قابل شرح یا اثبات


انگلیسی به انگلیسی

• capable of being exhibited; provable
something that is demonstrable can be shown to exist or to be true.

مترادف و متضاد

قابل شرح یا اثبات (صفت)
demonstrable

provable, evident


Synonyms: ascertainable, attestable, axiomatic, certain, conclusive, deducible, evincible, incontrovertible, indubitable, inferable, irrefutable, obvious, palpable, positive, self-evident, undeniable, unmistakable, verifiable


Antonyms: distorted, doubtful, obscure, undemonstrable, unverifiable, vague


جملات نمونه

1. We must provide demonstrable improvements in health services.
[ترجمه ترگمان]ما باید بهبود قابل اثباتی در خدمات بهداشتی ایجاد کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید بهبود قابل توجهی در خدمات بهداشتی ارائه کنیم

2. There is no demonstrable link between the two events.
[ترجمه ترگمان]هیچ ارتباط قابل اثباتی بین این دو رویداد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ پیوند قابل اثبات بین این دو رویداد وجود ندارد

3. The report contains numerous demonstrable errors.
[ترجمه ترگمان]این گزارش حاوی خطاهای قابل اثباتی بیشماری است
[ترجمه گوگل]این گزارش حاوی خطاهای قابل اثبات متعدد است

4. The road safety programme is having a demonstrable effect on road users.
[ترجمه ترگمان]برنامه ایمنی جاده ای تاثیر قابل اثباتی بر مصرف کنندگان جاده دارد
[ترجمه گوگل]برنامه ایمنی جاده دارای اثری قابل اثبات بر روی کاربران جاده است

5. Most companies insist on demonstrable quality management procedures before they will contract work at all.
[ترجمه ترگمان]اغلب شرکت ها بر روی رونده ای مدیریت کیفیت قابل اثباتی که پیش از این که آن ها به کار بپردازند، پافشاری می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر شرکت ها تا قبل از اینکه قرارداد کار خود را تمام کنند، از روش های مدیریت کیفیت قابل اثبات استفاده می کنند

6. Du Bois's victory is demonstrable today.
[ترجمه ترگمان]پیروزی Du امروزه قابل اثباتی است
[ترجمه گوگل]پیروزی دو بویز امروز قابل اثبات است

7. Why is there no such urgency about demonstrable, multiplying failures in the criminal justice system?
[ترجمه ترگمان]چرا هیچ فوریت در مورد خطاهای قابل اثباتی در سیستم قضایی جنایی وجود ندارد؟
[ترجمه گوگل]چرا چنین فوریتی درمورد اثباتپذیری، ضعف شکست در نظام عدالت کیفری وجود ندارد؟

8. Interestingly enough, caffeine does have some demonstrable effects that, at least theoretically, could help dieters.
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت انگیز، کافیین دارای برخی اثرات قابل اثباتی است که، حداقل از لحاظ نظری، می تواند به dieters کمک کند
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی جالب توجه است، کافئین دارای اثرات قابل اثبات است که، حداقل از لحاظ نظری، می تواند به افراد رژیم غذایی کمک کند

9. There is a demonstrable link between smoking and lung cancer.
[ترجمه ترگمان]یک ارتباط قابل اثباتی بین سیگار کشیدن و سرطان ریه وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک رابطه قابل اثبات بین سیگار کشیدن و سرطان ریه وجود دارد

10. However, there is a demonstrable lack of systematic information in this area.
[ترجمه ترگمان]با این حال، فقدان آشکار اطلاعات اصولی در این زمینه وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، کمبود قابل توجهی از اطلاعات سیستماتیک در این زمینه وجود دارد

11. Each concluded that there was no demonstrable basis for concern about independence and therefore they recommended no special action.
[ترجمه ترگمان]هر یک به این نتیجه رسیدند که هیچ پایه قابل اثباتی برای نگرانی درباره استقلال وجود ندارد و بنابراین هیچ اقدام خاصی را توصیه نمی کنند
[ترجمه گوگل]هرکدام نتیجه گرفتند که هیچ پایه قابل اثبات برای نگرانی درباره استقلال وجود نداشت و بنابراین هیچ اقدام خاصی توصیه نمیشود

12. Professor : According to Empirical, Testable, Demonstrable Protocol, Science says your GOD doesn't exist.
[ترجمه ترگمان]پروفسور: براساس روش های تجربی، testable، Demonstrable، علم می گوید که خدا وجود ندارد
[ترجمه گوگل]استاد: طبق تجربی، Testable، پروتکل اثبات شده، علم می گوید که خدا شما وجود ندارد

13. Tetracycline has no demonstrable effects on the central nervous system, neither has chloromycetin.
[ترجمه ترگمان]Tetracycline هیچ گونه تاثیر قابل اثباتی بر سیستم عصبی مرکزی ندارد، و هیچ کدام دارای chloromycetin نمی باشد
[ترجمه گوگل]تتراسیکلین اثرات قابل توجهی بر سیستم عصبی مرکزی ندارد و کلرمی سکتین نیز ندارد

14. Each higher level has a clear and demonstrable function of holding together the level beneath it.
[ترجمه ترگمان]هر سطح بالاتر، یک تابع واضح و قابل اثباتی برای حفظ سطح زیر آن دارد
[ترجمه گوگل]هر سطحی بالاتر دارای یک کارآیی واضح و قابل اثبات است که سطح زیر آن را نگه می دارد

15. In this approach the taxonomist studies the demonstrable differences and similarities in the biochemical compositions of the organisms to be identified.
[ترجمه ترگمان]در این رویکرد، taxonomist تفاوت های قابل اثباتی و شباهت های ترکیبات بیوشیمیایی of را که باید شناسایی شوند، مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]در این روش، تاکسانسانیست، تفاوت ها و شباهت های قابل اثبات را در ترکیبات بیوشیمیایی موجودات شناسایی می کند

The fact that water freezes at zero degree (centigrade) is demonstable.

این که آب در صفر درجه یخ می‌زند، واقعیتی قابل‌اثبات است.


He was demonstrably wrong.

او به طور آشکاری در اشتباه بود.


پیشنهاد کاربران

Measurable. Clear

قابل اثبات

اثبات شده، قابل مشاهده


کلمات دیگر: