1. Most church schools are open to unbelievers.
[ترجمه ترگمان]اکثر مدارس کلیسا در معرض unbelievers قرار دارند
[ترجمه گوگل]بیشتر مدارس کلیسا برای کافران باز هستند
2. She could make even the unbelievers know that she had drunk from the Spiritual fountains of water.
[ترجمه ترگمان]حتی بی تز هم می دانست که از چشمه آب مقدس مست کرده است
[ترجمه گوگل]او حتی می تواند کافران را نیز بشناسد که از چشمه های معنویت آب نوشیدند
3. Unbelievers both, Calm and complete, determinately fixed Today, tomorrow and for ever, pray?
[ترجمه ترگمان]هر دو، آرام و کامل، امروز، فردا، و برای همیشه، دعا کنید؟
[ترجمه گوگل]کافران هر دو، آرام و کامل، قطعا ثابت امروز، فردا و برای همیشه، دعا کنید؟
4. Unlike Wesley, it engages with the unbeliever on common ground.
[ترجمه ترگمان]برعکس \"وزلی\"، با the که روی زمین مشترکه، درگیر میشه
[ترجمه گوگل]بر خلاف وسلی، آن را با کافران در زمینه مشترک متصل می کند
5. Among all the saints sat an unbeliever.
[ترجمه ترگمان]در میان همه مقدسات و همه مقدسات و همه کس unbeliever بود
[ترجمه گوگل]در میان همه مقدسین کافر نشسته بود
6. The Christian has greatly the advantage of the unbeliever, having everything to gain and nothing to lose. Lord Byron
[ترجمه ترگمان]این مرد مسیحی تا حد زیادی برتری of را به خود جلب کرده است، و همه چیز را به دست می آورد و چیزی برای از دست دادن ندارد لرد بایرون
[ترجمه گوگل]مسیحی تا حد زیادی از نفع کافران برخوردار است، و همه چیز را به دست آورده و هیچ چیز برای از دست دادن ندارد لرد بایرون
7. Such a model attempts to encourage the unbeliever to excuse the believer from the task of justifying theism.
[ترجمه ترگمان]چنین مدلی تلاش می کند که فرد بی ایمان را تشویق کند که ایمان مومن را از وظیفه توجیه خداباوری توجیه کند
[ترجمه گوگل]چنین مدل تلاش می کند تا غیر مؤمن را تشویق کند تا مؤمن را از وظیفه توجیه تئیسم بپردازد
8. Paul was saying that certain relationships between an unbeliever and a believer will prove incompatible.
[ترجمه ترگمان]پل می گفت که روابط میان یک آدم باور نکردنی و یک معتقد متناقض است
[ترجمه گوگل]پل گفت که روابط معینی بین کافر و ایماندار ناسازگار است
9. If you are joined to an unbeliever, you have a fundamental spiritual conflict of interests.
[ترجمه ترگمان]اگر شما به فرد بی اعتقاد پیوسته باشید، یک تعارض معنوی اساسی در علایق خود دارید
[ترجمه گوگل]اگر شما به یک کافر پیوستید، شما یک منازعه اساسی معنوی از منافع دارید
10. He used to be an unbeliever himself.
[ترجمه ترگمان]اون خودش هم آدم unbeliever بود
[ترجمه گوگل]او بعنوان یک کافر بود
11. It was as if a professed unbeliever in ghosts should be frightened by a ghost story.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که به ارواح اعتقاد داشته باشند که به ارواح اعتقاد داشته باشند از یک داستان شبح وحشت دارند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که یک کافر معتقد به ارواح باید با یک داستان روحانه ترسو شود
12. It is in vain an unbeliever to take up the outward show of another man's profession.
[ترجمه ترگمان]کسی که اعتقاد دارد شغل یک مرد دیگر را بپذیرد، بی هوده است
[ترجمه گوگل]بیهوده کافر است که نشانگر بیرونی حرفه حرفه ای دیگر را به نمایش بگذارد
13. It was none the less a moment of grave concern to unbelievers of any reliable militancy.
[ترجمه ترگمان]در کم تر از یک لحظه نگرانی شدید نسبت به بی unbelievers ستیزه جویان قابل اعتماد نبود
[ترجمه گوگل]این یک لحظه نگرانی جدی برای کافران از هر گونه ستیزه جویی قابل اعتماد بود
14. Although the better judgment of the believer may suggest the impropriety of a union for life with an unbeliever, yet, in nine cases out of ten, inclination triumphs.
[ترجمه ترگمان]اگر چه قضاوت بهتر افراد مومن ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد بی ایمان را پیشنهاد کند، با این حال، در نه مورد از ده، تمایل به پیروز شدن
[ترجمه گوگل]اگر چه قضاوت بهتر مؤمنان ممکن است ناسازگاری یک اتحاد برای زندگی با یک کافر را نشان دهد، اما در 9 مورد از 10، پیروزی در قیاس است