کلمه جو
صفحه اصلی

unashamed


معنی : نامرد، عاری از شرم

انگلیسی به فارسی

بی رحم، نامرد، عاری از شرم


انگلیسی به انگلیسی

• not ashamed, lacking embarrassment, unabashed
if someone behaves in an unashamed way, they openly do things that other people find shocking.

مترادف و متضاد

نامرد (صفت)
base-spirited, coward, unashamed, chicken-hearted, milk-livered

عاری از شرم (صفت)
impudent, shameless, unashamed, brazen-faced, graceless, unblushing

جملات نمونه

1. I grinned at him in unashamed delight.
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی بدون خجالت به او نیشخند زدم
[ترجمه گوگل]من در لذت ناخوشایند به او خندیدم

2. There were unashamed tears in his eyes.
[ترجمه ترگمان]اشک های بی عاری از شرم در چشمانش دیده می شد
[ترجمه گوگل]در چشمانش اشک های ناامید کننده ای وجود داشت

3. She talked openly about her unashamed love of money.
[ترجمه ترگمان]او رک و راست درباره عشق بی عاری از شرم خود حرف می زد
[ترجمه گوگل]او به طور آشکار در مورد عشق نافرجام پول خود صحبت کرد

4. Like "Gone With The Wind" it's an unashamed epic romance.
[ترجمه ترگمان]مانند \"همقدم با باد\"، یک ماجرای عاشقانه بی رحمانه است
[ترجمه گوگل]مانند 'رفته با باد' این عاشقانه حماسی ناخوشایند است

5. They kissed each other with unashamed delight.
[ترجمه ترگمان]همدیگر را با خوشحالی بوسیده یکدیگر را بوسیدند
[ترجمه گوگل]آنها با لذت ناخوشایند یکدیگر را بوسیدند

6. The glorious thing about Almodovar's films is their unashamed amorality.
[ترجمه ترگمان]چیز باشکوهی که در مورد فیلم Almodovar وجود دارد بدون خجالت آن ها است
[ترجمه گوگل]چیزی شگفت انگیز در مورد فیلم های آلمودوار این است که بی رحمانه و بی رحمانه

7. He looked at her with unashamed curiosity.
[ترجمه ترگمان]با کنجکاوی بی عاری از شرم به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با کنجکاوی ناخوشایند به او نگاه کرد

8. The unashamed grandiosity of Nicholas Maw s Solo Sonata completed her programme.
[ترجمه ترگمان]The unashamed of Solo Nicholas، برنامه خود را به پایان رساندند
[ترجمه گوگل]سرود ناسالم نیکلاس ماو سولاتو سوناتا برنامه خود را تکمیل کرد

9. Unashamed nepotism ensured that one of the boys became Archbishop of St Andrews while still a minor.
[ترجمه ترگمان]انتصاب های فامیلی مطمئن بودند که یکی از پسران اسقف اعظم سنت اندروز شد، در حالی که هنوز هم جزئی بود
[ترجمه گوگل]احزاب بی نظیر اطمینان دادند که یکی از پسران اسقف اعظم سنت اندروز در حالی که هنوز جزئی است

10. Sue seems completely unashamed and relaxed about sex.
[ترجمه ترگمان]سو به نظر کاملا بی حیا و در مورد سکس آروم به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]سو به نظر می رسد به طور کامل unhameded و آرام در مورد رابطه جنسی است

11. It's amazing how unashamed people are to discuss their problems on TV.
[ترجمه ترگمان]شگفت انگیز است که مردم بدون خجالت در مورد مشکلات خود در تلویزیون بحث می کنند
[ترجمه گوگل]این شگفت انگیز است که چگونه مردم بی رحم برای بحث در مورد مشکلات خود در تلویزیون

12. What was it about unashamed luxury, Harriet sometimes asked herself, which made her feel so uncomfortable?
[ترجمه ترگمان]هریت هم گاهی از خودش می پرسید، چه چیزی در مورد تجمل بی حیا بود، که باعث می شد او احساس ناراحتی کند؟
[ترجمه گوگل]هریت گاهی از خودش خواسته بود که چه چیزی در مورد لوکس نادان تلقی کند، که او را ناراحت کرد؟

13. His own unashamed, burning ambition is' to make money.
[ترجمه ترگمان]او بدون خجالت و بدون خجالت خودش پول درمی آورد
[ترجمه گوگل]جاه طلبی خود را ناخوشایند و سوزانده است تا پول بپردازد

14. Mr Chatrier's response would be direct and unashamed.
[ترجمه ترگمان]پاسخ آقای Chatrier مستقیم و بدون خجالت خواهد بود
[ترجمه گوگل]پاسخ Chat Chat خواهد بود مستقیم و بدون صدا

پیشنهاد کاربران

به نقل از هزاره:
1. بی شرمانه، بی خجالت، وقیحانه، بی پروا؛ بی پرده
2. بدون خجالت، راحت، بی دغدغه


کلمات دیگر: