1. He believes him to be a weak and unintelligent man.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که او یک مرد ضعیف و کودن است
[ترجمه گوگل]او معتقد است که او یک مرد ضعیف و غیر هوشمند است
2. The children are not unintelligent—in fact, they seem quite normal in this respect.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت بچه ها در این رابطه کاملا طبیعی به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]کودکان بی هوش نیستند - در حقیقت، در این رابطه کاملا طبیعی هستند
3. Being dyslexic does not mean that one is unintelligent. Far from it.
[ترجمه ترگمان]خوانش پریش خوانی به این معنا نیست که فرد کودن است دور از آن
[ترجمه گوگل]انقباض عضلانی به این معنی نیست که فرد غیر هوشمند است دور از آن
4. Unintelligent control appears as external domination.
[ترجمه ترگمان]کنترل unintelligent به عنوان سلطه گری خارجی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]کنترل غیرواقعی به عنوان سلطهی خارجی ظاهر میشود
5. Apart from asserting that dwarfs are usually unintelligent, the author offers no comment on the morphological differences between human physical types.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این نشان دادن این که کوتوله های عادی معمولا کودن هستند، مولف هیچ نظری درباره تفاوت های مورفولوژیکی بین انواع فیزیکی انسان ارایه نمی دهد
[ترجمه گوگل]به استثنای ادعا که کوتوله ها معمولا غیر هوشمند هستند، نویسنده هیچ توضیحی درباره تفاوت های مورفولوژیکی بین انواع فیزیکی انسان ارائه نمی دهد
6. Respond intelligently even to unintelligent treatment. Lao Tzu
[ترجمه ترگمان]حتی با رفتار unintelligent، هوشمندانه برخورد کنید تائو تزو
[ترجمه گوگل]حتی به درمان ناآگاهانه پاسخ هوشمندانه ای می دهد لائو تسو
7. He certainly was not unintelligent.
[ترجمه ترگمان]مسلما او احمق نبود
[ترجمه گوگل]او قطعا غیر هوشمند نبود
8. Unintelligent control tries to influence by making a show of force.
[ترجمه ترگمان]کنترل unintelligent سعی دارد با ایجاد یک نمایش از نیرو، نفوذ کند
[ترجمه گوگل]کنترل غیرمعمول تلاش می کند تا با نشان دادن نیروی تأثیر بگذارد
9. It is also assumed that a bimbo is unintelligent, couldn't possibly have an interest in anything other than clothes and make-up.
[ترجمه ترگمان]همچنین فرض بر این است که یک زن جلف و سبک به چیزی غیر از لباس و آرایش توجه ندارد
[ترجمه گوگل]همچنین فرض بر این است که یک بمبو غیر هوشمند است و احتمالا به چیزی غیر از لباس و آرایش علاقه ندارد
10. He is not so unintelligent as uneducated.
[ترجمه ترگمان]او به اندازه بی سواد احمق نیست
[ترجمه گوگل]او خیلی بی هوش نیست
11. Unintelligent; without programmable memory; lacking a microcomputer with its associated intelligence. For example, a dumb terminal.
[ترجمه ترگمان]unintelligent؛ بدون حافظه قابل برنامه ریزی؛ فاقد یک میکرو کامپیوتر با اطلاعات مرتبط با آن برای مثال یک ترمینال گنگ
[ترجمه گوگل]غیر هوشمند؛ بدون حافظه قابل برنامه ریزی فاقد یک میکرو رایانه با اطلاعات مربوط به آن است به عنوان مثال، یک ترمینال خمیده
12. The pact was unintelligent for another reason.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد برای یه دلیل دیگه به خاطر یه دلیل دیگه بود
[ترجمه گوگل]پیمان به دلیل دیگری غیر هوشمند بود
13. It wasn't that he was unintelligent, as some critical people tend to gossip.
[ترجمه ترگمان]این چیزی نبود که او کودن بود، چرا که برخی افراد مهم تمایل به شایعه پراکنی دارند
[ترجمه گوگل]این نبود که او غیر هوشمند بود، چرا که برخی از افراد بحرانی تمایل به شایعات دارند
14. He was not unintelligent, but he was lazy.
[ترجمه ترگمان]او کودن نبود، اما تنبل بود
[ترجمه گوگل]او غیر هوشمند نبود، اما او تنبل بود