کلمه جو
صفحه اصلی

universally


معنی : عموما
معانی دیگر : در همه جا، در همه حالات، کلا، در سطح جهانی، به طور گسترده، جهانروا وار، جهان گیرانه، قاطبت، بطورکلی، مطلقا

انگلیسی به فارسی

در سطح جهانی، به طور گسترده، جهانروا وار، جهانگیرانه


در همه جا، در همه حالات، عموما، کلا


به طور کلی، عموما


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: in all places and instances; with no exception.

• comprehensively, generally, inclusively

مترادف و متضاد

عموما (قید)
commonly, generally, universally

جملات نمونه

1. slavery has been universally condemned
برده داری در سراسر جهان مردود شناخته شده است.

2. It is universally acknowledged that the US is a strong country.
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که ایالات متحده کشوری قوی است
[ترجمه گوگل]به طور جهانی تصدیق می شود که ایالات متحده یک کشور قوی است

3. It is universally acknowledged that trees are indispensable to us.
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که درختان برای ما ضروری هستند
[ترجمه گوگل]به طور جهانی اذعان شده است که درختان برای ما ضروری است

4. The scale of the problem is now universally recognised.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، مقیاس مساله به طور جهانی به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]مقیاس مشکل در حال حاضر به طور جهانی شناخته شده است

5. It is a truth universally acknowledged, that a single man in possession of a good fortune must be in want of a wife.
[ترجمه ترگمان]این حقیقتی است که همه تصدیق می کنند که یک مرد مجرد صاحب یک ثروت خوب باید به عنوان همسر باشد
[ترجمه گوگل]این یک حقیقت است که به طور جهانی تصدیق شده است، که یک مرد تنها در اختیار داشتن ثروت خوب است و باید از همسرش باشد

6. The new teacher was universally disliked.
[ترجمه ترگمان]معلم جدید به طور جهانی مورد تنفر قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]معلم جدید به طور جهانی نادیده گرفته شد

7. It is a new theory universally received.
[ترجمه ترگمان]این یک تئوری جدید است که به طور جهانی پذیرفته شده است
[ترجمه گوگل]این یک نظریه جدید است که به طور جهانی دریافت شده است

8. It is universally accepted that one's thinking directs one's actions.
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که تفکر و تفکر یک عمل را هدایت می کند
[ترجمه گوگل]به طور کلی پذیرفته شده است که تفکر، اعمال خود را هدایت می کند

9. She was universally/widely/publicly acclaimed for her contribution to the discovery.
[ترجمه ترگمان]او به طور جهانی \/ بطور گسترده مورد تحسین قرار گرفت و سهم خود را در این کشف مورد تحسین قرار داد
[ترجمه گوگل]او به طور کلی / به طور گسترده ای / به طور عمومی برای سهم خود را به کشف تحسین شده است

10. The theory does not apply universally.
[ترجمه ترگمان]این نظریه به طور جهانی اعمال نمی شود
[ترجمه گوگل]این نظریه به طور جهانی کاربرد ندارد

11. It is universally acknowledged that dogs have an acute sense of smell.
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی تصدیق شده است که سگ ها حس بویایی شدیدی دارند
[ترجمه گوگل]به طور جهانی اذعان می شود که سگ حس بویایی دارد

12. This treatment is not universally available.
[ترجمه ترگمان]این درمان به صورت جهانی موجود نیست
[ترجمه گوگل]این درمان جهانی در دسترس نیست

13. They believed these principles to be universally true.
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقد بودند که این اصول به طور جهانی صحیح هستند
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که این اصول به طور جهانی درست است

14. There is a desire for peace universally.
[ترجمه ترگمان]یک میل به صلح به طور جهانی وجود دارد
[ترجمه گوگل]تمایل به صلح در جهان وجود دارد

15. The disadvantage is that it is not universally available.
[ترجمه ترگمان]عیب این است که به طور کلی در دسترس نیست
[ترجمه گوگل]مضرات این است که آن را در دسترس جهانی نیست

Slavery has been universally condemned.

برده‌داری در سراسر جهان مردود شناخته شده است.


پیشنهاد کاربران

به طور کلی

جهانی عموما

در همه جا

a man who was universally liked
مردی/انسانی که در همه جا دوست داشته میشد ( هر جا می رفت خوششون میومد ازش )


کلمات دیگر: